در همین بخش |
مقالات کمپین.... | |||
ننویس شوم، بنویس وقیحانه! / مریم منتظری ![]() | ||||
کمپین رشت: چهارشنبه ۲۸ خرداد، ساعت ۱ بامداد صدایی میگه: اینكه زادهی آسیایی رو میگن جبر جغرافیایی... تازه از امتحان رها شدی. یکی فردا امتحان داره. یکی برای شنبه میخونه. نت شلوغه. فکر میکنی اینا حتماً امتحانشون تموم شده. خبرها دونهدونه میرسه! بچهها به هم لینک میدن! به موبایل هم فیلم میفرستن! یکی برات تعریف میکنه! گوشه یه کلاس، قبل از یه امتحان... بر آزردگی خود کمانچه بگذارن!... عدد بده! عدد بده! عدد بده! اخبار خبرنامهها چیزای مفصلتری دارن! اخبار خبرنامهها، بچهها توی نت، ایمیلهایی که send to all میشن. صدا رو بلند میکنی: از دست زاهد، کردیم توبه... از فعل عابد، استغفرالله! میگن پشت نت نمیشه احساسات رو فهمید. اما من یه خشم منفعلی رو امشب توی نت حس میکنم. صدا میگه: پیران جاهل، شیخان گمراه! میگی نمیشه! میگه میشه! هر دو تون ناامیدین! میای که تایپ کنی: «ببین خیلی تابلویی! من میتونم احساستو پسِ اون جملههای امیدوارانه حس کنم!» اما بیخیال میشی و ترجیح میدی همراه صدا به صورت اگزجرهای بخونی: ای داد، ای بیداد، کسی یار نیا عازیزم! کس ز درد کس... کسی از اتاق بغلی میگه: هیییییییییییس! نصفه شبه! نصفه شبه! میگی جدی بگیر! میگه از اولم جدی گرفته بودم! میگی ممنون! فردا دانشکدهاید؟ – آره هستیم! فردا میتونم ببینمتون؟ – آره ساعت ۲ امتحان دارم! راستش رو بخوای از جوگیر بودن بیزارم! میخوام منطقی باشم! چیزی توی ذهن یکی وول میخوره: وقیحانه، وقیحانه، صدایی میگه: ننویس شوم، بنویس وقیحانه! خواستههای وقیحانهی مسوول مزبور چهارشنبه ۲۸ خرداد -ساعت ۴ بعدازظهر این لحظهایه که همه امتحاناشون رو دادن و میشه یکجا، پای یه درخت جمع شد! عدهای از صبح تا حالا موندن که به این لحظه برسند، پای حرف هرکدوم که بشینی چیزی میشنوی: من زیاد خوشبین نیستم، اما موندم که ببینم چی میشه! یکی جزوه تو دستشه و همزمان داره میخونه! اما چرا اینجاست؟ ببینیم چی میشه! ساعت ۵.۵ دانشکده علوم پایه! ساعت ۷ روبروی علوم پایه! جمع هنوز هست! با بچههای شوراهای صنفی صحبت شده! بچههایی که تجربههای اولشونه و صداقت در چشمهاشون موج میزنه! – کاش تجربه بیشتری داشتیم! – کاش به شوراهای صنفی بهای بیشتری داده بودیم! – کاش تشکل داشتیم! یكی زمزمه میكنه: میسوزن خشك و تر، میسوزن خشك و تر، میسوزن خشك و تر – آقایون و خانوما دوستان امتحان دارن! سریعتر – تو برو كتابخونه درستو بخون! این امتحان گلوگیره! – لطفاً نرید خونه. امشب رشت بمونید! – آخه اینم بیانیه است؟ خیلی کمه! یه کم برید ببینید بقیه دانشگاهها چی دادن! – تو بگرد تیترشو جور کن! – ببین این یهجور اطلاعرسانیه! – اینقدر حرص نخور! – شبحی... این دومین باریه که متن نامه خونده شده، تو دلت میگی یعنی دیگران درباره این لحن خوانش چی فکر میکنن! – اه! شده علامه دهر! – فقط بهمون مسواک نمیدن! – اینكه دستاتو روی سر میذارن، اینكه باهات هیچ كاری ندارن، اینكه تو بازیشون راهت نمیدن، اینكه سر به سرت میذارن... – اون لحظه دیگه شک نداشتم باید بمونم! – بدیهیه که ما هممون ممکنه از هم دلگیریهای |
||||