در همین بخش |
مقالات کمپین.... | |||
![]() | ||||
کمپین یک میلیون امضا در آذربایجان: بارها دیده ام محاکمه ی بی گناهان را در دادگاه نابرابری که در آن جرم مهم نیست که چه باشد! مجرم تبرئه نخواهد شد. چرا که هر آنچه می کند جرم است و گناه! اینجا آزادی جرم است، رویا جرم است، از خود سخن گفتن جرم است و حتی اندیشه خطاست. قاضی ، سالاری است که وجدان را قربانی شهوت می کند. زن در تمامی تاریخ ، تجلی چیزی جز لذت برایش نبوده است . لذتی تحت اراده و فرمان. حال چگونه او را به عنوان مولد اندیشه بپذیرد؟! خود بودن زن برایش خطری است بس عظیم و گوش دادن به ندای وجدان اشتباهی است جبران ناپذیر برای انتهای تاریخ. جرمش این است:تلاش برای اثبات زن بودنش، تلاش برای ثابت کردن نیت خود، دیده شدنش و بودنش. زن نه در این دادگاه بلکه از ابتدای تاریخ محکوم بوده است. شاید به گناه خوردن سیبی! او را به یاد دارم؛ صدایش، نگاهش و جرمش را که می گفت: «مرا دریابید» حال، مرا در بند کن. من سال هاست طعم حبس را چشیده ام. شکنجه کن جسمم را روحم از آن من است. خاموشم کن به گمان خود ! ناگفته هایم را خواهم گفت به پای چوبه ی دار. بهای آزادی اگر این است ، بیاویزم! لبخند روی لبم به آن هنگام، تمام ناگفته هاست. از آن ، اندیشه ای زاده خواهد شد که سال ها برایش گریسته ام و برای تولدش مرده ام. من، لبخند او پای میز محاکمه ام! من و او ما شده ایم، روزی از حصار قرن ها خواهیم گریخت و محاکمه شان را به نظاره خواهیم نشست. محاکمه ی مدعیان عدالت و برابری که برابری خواهان را به صلیب کشیدند و مهر سکوت بر لبانشان زدند. آری آنان محاکمه خواهند شد – نه بی گناه – ، به جرم کشتار اندیشه، قتل عام خواسته ای انسانی و حبس آزادی. راستی حکمشان چه باشد؟ تو بگو . . . محکوم خواهند شد به تکرار ، به فرودستی ، به جبران گذشته هایی که از ما گرفتند ، به فقدان آرزو به ... خودشان را از آنها بگیرید، محکومیتی از این بالاتر؟! |
||||