در همین بخش |
مقالات کمپین.... | |||
![]() | ||||
گورين ئهرا يهكسانی ـ بهاره علوی ـ 20 مهر 1387 وارد کمپین که میشی، به مرور بیشتر و بیشتر تحت تأثیرش قرار میگیری. وارد بحث میشی، از اعتقاد به برابری حرف میزنی و میشنوی. پای صحبت خیلی مخالفها هم باید بشینی. باید صبور باشی. دلیلهای مخالفت به فکرت میندازن که با استدلال و منطق بیشتری باهاشون رو به رو بشی. کمپین این اعتقادات و تفکرات رو بهش جهت میده.جای اینکه فقط بحث کنی، دنبال امضا گرفتنم هستی. که اگه بحثت نتیجه داد و موفق شدی، بتونی با یه امضا به ترویج قانونی کردن برابری زن و مرد، کمک کنی. همهی این بحثها و صحبتها کمک میکنه بیشتر فضای عمومی جامعه رو درک کنی. وقتی که توی جمع خودت و دوستات هستی و همه هم با هم موافقین و به قوانین تبعیض آمیز معترض، نمیدونی که کمی اون طرفتر، توی همین خیابونها کسایی هستن که قضیه براشون به همین سادگی نیست. میبینی چیزی که فکر میکردی اینقدر واضح و روشنه، برای بعضیها مثال میخواد. کمپین باعث میشه از اون حلقهی تنگ روشنفکرا و هم عقیدههای خودت بیرون بیای. بری توی کنج زنها و مردهایی که باهات مخالفن. کسایی که یا با تبعبض آمیز بودن قوانین موافقن یا اینکه در نهایت استیصال و درماندگی، پذیرفتن. با اینها که آشنا میشی، تفکر عامهتری از مردم رو میبینی. با حقیقت دیگهای از جامعه آشنا میشی. واقع بینتر میشی. کمپین بهت صبوری، واقع بینی و پایداری روی خواستههات رو میده. روزها و هفتههای اول معمولاً هنوز داغی! تند تند امضا میگیری. مامان و بابا و خاله و عمه و… به مرور میبینی که همهی مردم، اینها نیستن. بعدها گاهی برای یک امضا، باید چند ساعت بحث کنی. بحثی که اصلاً خسته کننده نیست. هر چند حرفها تکرار بشن، با هر آدم جدیدی، میدونی که داری با ذهن جدیدی رو به رو میشی. همین انگار هر بار کار نویی میکنی. بعد تک تک که این امضاها جمع میشن برات مثل یه شیء ارزشمند، پربها میشه. امضاها برات معنی دارن. هر کدوم نشونهی یه انسان جدیده. یه موافق دیگه. اون وقت امضاهات رو دونه دونه جع میکنی، با اشتیاق میشمری و هی از یه میلیون کم میکنی تا ببینی چقدر مونده. بعد یکدفعه یادت مییاد که توی جمع کردن این یه میلیون امضا، تنها نیستی. خوشحال میشی. و یکباره این عدد برات خیلی کوچیک میشه. کمپین دیدت رو عوض میکنه. اول آدمها رو به شکل امضاهای متحرک میبینی، کم کم امضاها رو به شکل آدمهای زنده. کمپین برات مثل یه چیز دوست داشتنی میشه. مثل یه جایی که بهت فرصت میده از عقایدت صحبت کنی و بقیه رو هم تشویق کنی به همراهی با هم. جایی که بهت یاد میده که برای رسیدن به خواستههات باید صبر داشتی باشی و نیرو. مثل جایی که بعد از هر ناامیدی، در آغوشت بگیره، دلداریت بده و تواناتر بفرستت برای رویارویی دوباره. یک جایی مثل خانه. یک چیزی مثل خانواده. وارد کمپین که بشی دیگه هیچ وقت تنها نیستی. کمپین مثل یه خانوادهی بزرگه. خانوادهای که همه توش برابر هستن. |
||||