در همین بخش
|
بخش های پیشین سایت.... ائتلاف علیه لایحه حمایت از خانواده.... | ||||||||||||||||||||||
قانونی که بایدازجرم جلوگیری کند از مجرم پیروی می کند! شیرین مومنی-18 مرداد 1387![]() |
![]() |
||||||||||||||||||||||
مدرسه فمینیستی: به یاد دارم زمانی را که 13 یا 14 ساله بودم، زنان فامیل تا حدی پوششی را که برایشان پذیرفته شده بود رعایت می کردند و استدلال آنان این بود که «مردها چشم شان ناپاک است». بعد با خودم فکر می کردم که چگونه میتوان چنین سخت و ناعادلانه در مورد تفکر و نگاه مردها قضاوت کرد. من که پدر و عموهایم را می شناختم و می دانستم که هرگز نمی توانند چنین نگاهی به زنان فامیل که یکدیگر را می شناسند داشته باشند چه رسد به زنان غریبه!!! پس چرا این مردها اعتراض نمی کنند؟!! واقعا" این چگونه نگاهی است که از جانب خود فرد شناخته و قابل کنترل بوده ولی از نظر و احساس دیگران ناپاک. بارها با خودم می اندیشیدم که چگونه به خودمان اجازه می دهیم که بجای دیگران تفکر ناپاک و آلوده به گناه داشته باشیم. اگر بخواهیم به جای کسی چیزی را بخریم با دیدۀ تردید به آن کار می نگریم که آیا مورد قبول سلیقه ی او هست یا نه؟ حال چه رسد به این که جای دیگران فکر کنیم و برای شان حد و حدود معین کنیم. از زمان اجرای «طرحهای امنیت اخلاقی» این حس در من قوی تر شده و جالب این که متوجه می شوم اطرافیانم نیز چنین برداشتی دارند. این که کسانی به خود اجازه دهند بجای دیگران فکر کنند و بجای آنان تصمیم بگیرند. چگونه ممکن است با بیرون بودن بخشی از موی یک زن یا بخش کوچکی از بدنش، مردی به فساد و فحشا کشیده شود و یا بالعکس. چطور می توان تصور کرد که زنان با گذاشتن شلوار خود داخل چکمه های شان، حس غریزۀ جنسی مردها را تحریک می کنند؟! مگر نه این که هرگاه کسی را متهم به جرمی کنیم درنهایت ممکن است فرد روزی به آن عمل کند؟ ما زنان این توهین ها را نمی پذیریم. بعید می دانم مردان جامعه ی ما با این تحقیر خونشان بجوش نیاید. ولی کاش موضوع به اینجا ختم می شد. لایحه ی جدید «حمایت از خانواده» این نگرش تحقیر آمیز به مردها را به بی حدی کشانده. درجائی که اعلام کرده مرد می تواند تنها به صرف داشتن تمکن مالی دارای همسران متعدد باشد به شرط اینکه عدالت را بین شان برقرار کند، این عدالت تنها بشکل مادی آن مورد توجه قانون گذار است و مرد باید همواره مانند یک دستگاه چاپ اسکناس به زنانش پول برساند و نفقه به موقع به خانمها و بچه ها برسد. واقعا چقدر زشت است زندگی ای که پایه های اصلی آن مادیات باشد. آن هم دراین دوران رکود اقتصادی. معلوم نیست در چنین جامعه ای و با داشتن چنین حکم قانونی ای خواسته ها تا کجا پیش خواهد رفت و این «ماشین» تا کی می تواند اسکناس چاپ کند! بدا به حال قضات دادگاه های خانواده که به جای رسیدگی به دردهای زنان و حرفهای شوهران شان، باید به شمارش قلک برخی زنان و یا فیش حقوقی یا درآمد و هزینه ی شوهران شان بپردازند. البته این موضوع که همه ی مردها چنین کاری نمی کنند بدیهی است. این دستورات هرگز نمی تواند برای مردی و زنی صادر شود که پایه ی زندگی مشترک شان را بر اساس عشق و یکرنگی و صداقت بنا نهاده و یکدیگر را نه از طریق صیغه و یا تمناهای جنسی طبقه بندی شده توسط قانون گذاران کشور، بلکه از راه شناخت احساسات و بیان خواسته های مشترک، یکدیگر را برای یک زندگی شرافتمندانه و پاک انتخاب کرده اند. بلکه فقط مردانی را درنظر دارد که توانائی غلبه بر احساس غریضی خود نداشته و تنوع پذیری شان بی حد است و زن را فقط برای رفع خواسته های جنسی خود می خواهند. حتی اگ |
|||||||||||||||||||||||