در همین بخش
|
روزنامه دیواری.... | ||||||||||||||||||||||
جنگ و خشونت زیر پوست شهر در دو هفته اخیر 4 اسفند 1386![]() |
![]() |
||||||||||||||||||||||
گزارش حاضر، حوادث و وقایعی را در بر می گیرد که طی نیمه دوم بهمن ماه در رسانه ها منعکس شده است. این حوادث نمونه کوچکی است از آن چه هر روز اتفاق مي افتد و بی شک صدها مورد ديگر از چنین خشونت هایی در زیر پوست شهرمان جاری است اما به دلايل مختلف پنهان مي ماند. خشونت در اشکال مختلف، همچون همسر کشی، قتل های ناموسی، تجاوز، آدم ربایی به دفعات و در بیشتر مواقع با دلایل یک سان، روز به روز بيشتر و خشن تر اتفاق می افتد و در نتیجه به نا امنی هرچه بیشتر در جامعه می انجامد. خشونت مشکلی اجتماعي است که نياز به برنامه ريزي کلان، بازنگري در قوانين تبعيض آميز و تصویب قوانینی در حمایت از قربانیان خشونت دارد . فرزندکشی توسط پدران * قتل ناموسی با شیوه سنگسار بر اساس گزارش روزنامه اعتماد (28 بهمن)، پدري با انگيزه ناموسي دختر خود را با همدستي مردي ديگر در زاهدان سنگسار کرد. بنا به این گزارش «زن جواني هراسان در حالي که به سر و صورت خود مي کوبيد به ماموران انتظامي زاهدان مراجعه کرد و از قتل دخترش خبر داد و گفت: شوهرم به نام شريف مردي بدبين و بداخلاق است با من و دخترم بدرفتاري مي کند، سميه دختر 14 ساله ام را بيش از همه آزارمی داد. بالاخره همسرم او را به بهانه اي از خانه خارج کرد و به محل نامعلومي برد و پس از آن ديگر نه او به منزل بازگشت و نه خبري از سميه شد. وِی افزود او به دخترم مشکوک بود و تصور مي کرد با مردي رابطه دارد. شوهرم بارها سميه را تهديد به مرگ کرده بود و روز حادثه نيز به شدت خشمگين بود و تصور مي کنم بلايي سر فرزندم آورده باشد. شریف پس از دستگیری نحوه قتل سميه و انگیزه خود را شرح داد: من از چندي پيش متوجه شدم دختر 14 ساله ام رفتارهاي مشکوکي دارد. او بي دليل از خانه بيرون مي رفت و وقتي ديرهنگام بازمي گشت توضيح قانع کننده يي نمي داد. بالاخره تاب نياوردم و با او دعوا کردم ولي اين کار نيز فايده نداشت چون فرزندم مرا متهم به بدبيني مي کرد و مي گفت هيچ کار خلافي انجام نداده، پس از گذشت مدتي به تدريج به اين يقين رسيدم که سميه با مردي رابطه دارد. آبرويم را از دست رفته مي ديدم و تحمل چنين شرايطي و برگزيدن سکوت برايم مرگ آور بود. بنابراين تصميم گرفتم سميه را بکشم و خودم را از اين ننگ نجات دهم. در اين ميان بايد شيوه ای را براي کشتن دخترم انتخاب مي کردم که او به سزاي واقعي کاري که انجام داده بود برسد. بالاخره مصمم شدم وي را سنگسار کنم اما از آنجا که به تنهايي از عهده اين کار برنمي آمدم از يکي از دوستانم به نام غفور خواستم به من کمک کند و وقتي از مشکلم مطلع شد پذيرفت مرا در کشتن سميه که لکه ننگي در خانواده بود ياري دهد. غفور چند نفر ديگر را نيز با خبر کرد و محل و زمان اجراي نقشه تعيین شد. روز حادثه دخترم را به زور از خانه خارج کردم و به سمت ارتفاعات هلور کشاندم. او در تمام طول مسير وحشت زده بود و با اينکه مي دانست عاقبت خوشي در انتظارش نخواهد بود اما مطمئن نبود که چه مجازاتي را براي وي در نظر گرفته ام. پس از آنکه به محل مورد نظر رسيديم دخترم را روي زمين انداختم و سنگسار او را شروع کرديم. سميه مرتب جيغ مي کشيد و با خواهش و التماس تلاش مي کرد جانش را نجات دهد اما من براي دست يافتن دوباره به آبرويم و داشتن زندگي شرافتمندانه چاره ای جز کشتن او نداشتم. * قتل دختر 8 ساله توسط پدرش خبر کوتاه ب |
|||||||||||||||||||||||