در همین بخش
|
کافه مونث.... | ||||||||||||||||||||||
وقتی که مردهای ایل اززنان می گویند / بیژن بهادری کشکولی نقاش باد (1) مسعود ناصری -13 اردیبهشت 1387![]() |
![]() |
||||||||||||||||||||||
بیژن بهادری کشکولی از قوم نگارانی است که زندگی و فرهنگ ایل قشقایی را به تصویر کشیده است. سبک نقاشی های او به هنر نائیو شبیه است، سبکی که «مکرمه قنبری» زنی روستایی در شمال ایران، نقاشی هایش را خلق می کرد. او با استفاده از رنگ های درخشان، ساده انگاری در فرم ها، پرسپکتیوهای غیرطبیعت گرایانه، استفاده از زاویه دیدهای رو به رو و نماهای دور، ایجاد ریتم و آهنگ با استفاده از رنگ و فرم و کنتراست، فضایی پر تحرک و پر انرژی خلق کرده است که راز حیات ایل قشقایی در سالیان دراز است: «حرکت برای زندگی». و طلایه داران این حرکت، چنان که در آثار بهادری نقش بسته است زنان ایل قشقایی هستند. بیژن بهادری کشکولی این رازسالیان را بر بینندگان آثارش می نمایاند. اثار او تاکنون در نمایشگاه های متعددی در ایران، فرانسه، انگلستان، هلند و ترکیه به نمایش گذاشته شده است. در یکی از سیاه چادرهای ایل قشقایی به دنیا آمده است، شاید 80 سال پیش. خود میگوید 70-60 سالی سن دارد اما ایران بی بی، همسرش، به طعن می گوید 70-60 سال؟ 90 سال را دارد. بی شک ازپستان های غرق میخک و مهلو شیر خورده، در بستری از گُل نمک، صدف، مهره مار و ناخن پلنگ خفته و در خواب از رشته های ظریف ابریشمی گیسوبند مادر بالا رفته و به چشم دیده است شگفتی زندگی «زنان و مردان ایل را که بر پشت اسب ها به دنیا می آیند، بر زین می زیند و در راه جان می سپارند». (2) بی شک کودکی خود را بر ترک اسب نوعروسان در کوه و دشت و باغ های گبه و گلیم های قشقایی گذرانده که سرمست و شادمانه می گوید: «عاشق نقاشی بودم. در ایل وسایلی نبود حتی یک مداد سیاه. از آن پس دیگر توانست آبی ترین آبی آسمان ایل را نقاشی کند، «به نوای موسیقی ایل قشقایی که از پستان نجیب و سخاوتمند طبیعت شیر می نوشد و جان می گیرد گوش سپارد» (3) و بر سر سفره چنگی ها، عاشیق ها «نقاشی های من زندگی ایل را روایت می کنند: زنان و مردان و کودکان، |
|||||||||||||||||||||||