در همین بخش
|
کلوپ نسوان.... | ||||||||||||||||||||||
نویسنده: یوآر اسوین میر / ترجمه نریمان رحیمی-15 بهمن 1386
![]() |
![]() |
||||||||||||||||||||||
نویسنده: یوآر اسوین میر – بخش انسان شناسی پزشکی – انیستیتوی پزشکی عمومی و پزشکی اجتماعی – دانشگاه اسلو / برگردان: نریمان رحیمی [email protected] «قدرت نظم مردانه (masculin) در اجتماع امروزی ناشی از این است که نیازی به دلیل و حجت ندارد، نیازی به توجیه خودش ندارد». بوردیو، در توافق با تئوری اقتدار مردانه، معتقد است که اجتماع، زیر سلطه ی شکلی از مردانگی است که هم برای زنان بطور کلی و هم برای بسیاری از مردان، بعنوان اجتماعی سرکوب گر عمل می کند. بوردیو می خواهد بدین ترتیب به فهم موضوع بازتولید سلطه گری و زیر سلطه بودن بطور کلی و بخصوص در مورد زنان در اجتماع امروز، کمک کند. اینکه چرا مبارزه در راه برابری حقوق جنسیتی از الگوی اساسی روابط جنسیتی-مبتنی بر سلطه ی یکی بر دیگری- تلنگری نخورده است. اما هدف این تجزیه و تحلیل، تنها توصیف وضعیت یک اجتماع یا پردازش یک تئوری نیست. بوردیو می خواهد بر پایه ی تئوری، برنامه ی عملی بریزد که انقلابی در چگونگی نگرش ما به آنچه «تاریخ زنان» گفته می شود به وجود می آورد. او معتقد است این دانش جدید باید موضوع راهبرد و استراتژی تغییر روابط جنسیتی را در مدارس و در دولت در بر بگیرد. یعنی در جاهایی که اصول سلطه ی اربابانه در زندگی شخصی و خصوصی، ابتدا در آنجا پایه ریزی و تثبیت می شود. فرمانبرداری متناقض بوردیو مقدمه ی کتاب اش (سلطه مردانه) را با بیان تعجب خودش از این که چرا جهان بیشتر از این دستخوش تهاجم و تعرض، دستخوش جرایم و انقلابات نیست آغاز می کند. تعجب از اینکه جهان با این نظم سلطه گرانه، امتیازهای ناروا و بی عدالتی اش، عمر خودش را خیلی ساده و راحت، طولانی تر می کند. تعجب از اینکه جهان با غیر قابل تحمل ترین اوضاع باز هم قابل قبول و حتی طبیعی جلوه می کند. بوردیو سپس ادامه می دهد که او همیشه در این سلطه ی مردانه، پر تناقض ترین نمونه ی فرمانبرداری را دیده است که بیشتر از همه بوسیله ی شکل های سمبولیک ارتباطی تحقق پیدا می کند. طبق نظر بوردیو، این وضعیت اجتماعی که عادی تلقی می شود، به ما اجازه ی شناخت منطق سلطه ی اربابانه را می دهد. بوردیو در توصیف اش از روابط میان دو جنس، از مطالعه ی تحقیقی خودش درباره ی جوامع روستایی بربر (berber) در سال های 60 میلادی آغاز می کند. او برای نشان دادن اینکه چگونه سلطه ی مذکر با ظرافت و زیرزیرکی در حوزه ی شخصی عمل می کند به رمان ویرجینیا ولف به نام «فانوس دریایی» متوسل می شود. او می گوید که خو گرفتن درونی ما با سنت های اجتماع خودمان، در کار تحقیق روی روابط جنسیتی خطا وارد می کند و برای رهایی از این خطاها لازم است تا به سراغ جامعه ای ناآشنا (مثل جامعه ی بربرها) برویم. تضاد "طبیعی" بربرها در منطقه ای مشترک میان الجزایر و مراکش که به نام کابیلیا نامیده می شود زندگی می کنند. در دنیای آنها، زن یا مرد بودن، مهم ترین اصل را برای سازماندهی اجتماع شان تشکیل می دهد. تضاد میان «زنانه» و «مردانه» با یک سری تضادها مانند پایین و بالا ، خم شده و راست قامت، درون وبیرون، عقب و جلو، نرم و سخت، غیر فعال (پاسیف) و فعال (اکتیو)، همراه است. زنان و آنچه زنانه گی است همراه است با پایین بودن، خم شدگی، نرمی و در اندرون و داخل ماندن. در حالیکه مردان با بلندی، راست قامتی، سخت بودن و به بیرون تعلق داشتن، پیوسته هستند. برب |
|||||||||||||||||||||||