در همین بخش
|
کلوپ نسوان.... | ||||||||||||||||||||||
سکولاریسم و مدارا : تفاوت دیدگاه کنشگران داخل و خارج از کشور دکتر علی میرسپاسی-16 آبان 1389![]() |
![]() |
||||||||||||||||||||||
مدرسه فمینیستی: در حوادث اخیر ایران، به دفعات شاهد بوده ایم که نگاه و قضاوت اغلب فعالان جنبش سبز داخل کشور با نگاه بسیاری از ایرانیانی که حوادث را از خارج از کشور دنبال میکنند تفاوت محسوسی دارد. ایرانیان داخل کشور معمولا علاقه چندانی به تعریف کردن جنبش بر حسب مقولات و مفاهیم کلی از قبیل «سکولار» یا «اسلامی» ندارند و جنبش را در تقابل با سکولاریسم یا اسلام معنا نمیکنند. درحالی که بسیاری از روشنفکران و فعالان خارج از کشور (همچنین سایر روشنفکرانی که به ماجرا علاقمندند) ترجیح میدهند این جنبش دموکراتیک را ذیل یکی از این دو مقوله طبقهبندی کنند. آنچه به نحو شگفتآوری در بحثها و تحلیل ها غایب است، خواست مدارا، سعهصدر و «سیاست همزیستی» (politics of reconciliation) است. به نظر میرسد عصبانیت سیاسیای در میان بسیاری از روشنفکران وجود دارد که گاهی بدل به خصومت و حتی نفرت زهرآگین نسبت به دیگران ميشود، عصبانیتی که متاسفانه نمونهاش را میتوان در نامه اخیر آرامش دوستدار به یورگن هابرماس دید. سیاست همزیستی، معتقد است گفتمانها، سنتها و ایدئولوژیها به طور تاریخی تعریف و در بستر جامعه ساخته شدهاند. هیچکدام شان به گوهر و به ذات خود، زشت یا زیبا، سفید یا سیاه، و خوب یا بد نیستند. در واقع نه سکولاریسم و نه دین هیچکدام نمیتوانند ادعا کنند که در برهههای تاریک تاریخ بیتقصیر بودهاند. این نکته خود به مسئلهی تاریخی، سیاسی، و فکری عمیقتری اشاره دارد که همان ظرفیت دوگانهی هر سنت یا منظومهی فکری برای رهاییبخشی یا سرکوب در موقعیتهای مختلف اجتماعی ـ تاریخی است. بر اساس این دیدگاه، اینکه برای سنتهای سیاسی موجود، هویت ثابت و ذاتی قایل شویم (چنانچه در روش مابعدالطبیعی سنت قدیمی فلسفه ارسطویی چنین بود) در واقع نوعی بدفهمی است. امروز مفاهیمی در حال ظهورند که میتوانند این ظرایف مهم و بعضاَ خطرناک را توضیح دهند. پذیرش تجربه های زیسته ی بشری اما در ادامه بحث مایلم بر رابطه تاریخی و فکری میان «سیاست همزیستی»، سکولاریسم، و مدارا تمرکز کنم. رابطهای که گاه مسالمتآمیز و گاه خصمانه بوده است. در این مقطع تاریخی، پرسش گرهی بحث به باور من این نیست که آیا سکولاریسم مدارای بیشتری دارد یا اسلام. در زمینه خاص ایران مدارا و رواداری یعنی ظرفیت دربرگرفتن همزمان تجربه های مذهبی و غیرمذهبی (تجارب زیسته بشری) در یک سبک زندگی دموکراتیک و مدنی. نگاه تاریخی به سکولاریسم (به عوض نگاه از دریچهی متافیزیکی که در پی تعمیم گرایی و جهانشمولی است) سکولاریسم را زادهی ترکیب خاصی از عاملیت، بودن، و زمان، میداند که در اروپایی سر برآورد که اصلاحات دینی، جنگهای مذهبی پس از سلطهی مطلق مسیحیت، و بحران عظیم مشروعیت سیاسی را با پرداخت هزینه های سنگین، پشت سر گذاشته بود. این تلقی ضمن آنکه امکان تحقق سکولاریسم را برای کشورهای غیر اروپایی رد نمیکند (زیرا این رد کردن مطلق، خودش نوعی ذاتگرایی است)، در عین حال این پیشفرض را که : «سکولاریسم فی حد ذاته چیز خوبی است» هم به چالش میکشد. در این نگاه تاریخمند و متکثر، سکولاریسم به عنوان سنت سیاسی و فکری مدرن و چندوجهی و بسیار بغرنج است که در بسترهای گوناگون و در جوامع مختلف، پیامدهای اخلاقی |
|||||||||||||||||||||||