در همین بخش
|
بخش های پیشین سایت.... مهمان مدرسه.... | ||||||||||||||||||||||
خشونتی که آهسته مشروعیت میگیرد / گفتگو با مهرداد درویش پور 29 آبان 1389![]() | |||||||||||||||||||||||
دویچه وله (میترا شجاعی): فیلم پخششده از حادثهای که روز ششم آبان ماه در میدان کاج واقع در منطقه سعادتآباد تهران روی داد، واکنشهای گوناگونی را برانگیخت. یک جامعهشناس این حادثه را زنگ خطری برای جامعه ایران و گوشزدی برای روشنفکران میداند. «بذارید بمیره، ناموسم رو دزدیده». این جمله بیش از ۱۰ بار در فیلمی که از حادثه میدان کاج تهران در اینترنت منتشر شد، تکرار میشد. ضارب با فریادهایی عصبی جنایتش را توجیه میکرد و ظاهرا اجازه نمیداد کسی به مرد غرقه در خونی که لحظه به لحظه جان میداد کمک کند. درست درمیان فریادهای او و واکنشهای عصبیاش مثل در آوردن پیرهن و تهدید به رگزنی، صاحب موتور سیکلتی که تا آن زمان کنار مضروب قرار داشت با خونسردی هرچه تمامتر به جوان قرمزپوش غرقه در خون نزدیک شد و موتور سیکلت خود را از "مهلکه" نجات داد. جوان قرمزپوش اما همچنان در خون خود میغلتید و کسی را یارای کمک به او نبود. آیا به واقع "کسی را یارای کمک به او نبود" و یا کسی اهمیت یاری به یک فرد محتضر را درک نکرده بود؟ آیا اینکه فرد مضروب یک "دزد ناموس" بوده باعث بیتفاوتی مردم شد یا اصولا دیدن صحنهی دردکشیدن یک مجروح محتضر، دیگر برای مردم عادی شده است؟ مردمی که بیش از سی سال است شاهد آخرین تکانهای دو پای آونگ در هوا و آویزان از جرثقیل بودهاند، دیدن چاقوکشی دیگر چندان اهمیتی برایشان ندارد یا فشارهای زندگی آنقدر از حد گذشته که مرگ هرچند در ملا عام حساسیتش را از دست داده است؟ این پرسشها را با مهرداد درویشپور، جامعهشناس مقیم سوئد در میان گذاشتیم. دویچهوله: آقای درویشپور روز ششم آبان حادثهای در تهران اتفاق افتاد که فیلمش هم در اینترنت منتشر شد. آن چیزی که از نظر جامعهشناسی در این فیلم و در این واقعه مهم بود، بیتفاوتی مردمی بود که آنجا بودند. حتی کسی که داشت فیلمبرداری میکرد و صدایش پخش میشد، صدایش خیلی عادی بود. از این فیلم چه برداشتی میشود کرد؟ آیا میشود آن را به کل جامعهی ایران و بیتفاوتی که بر کل جامعه حکمفرماست تعمیم داد؟ مهرداد درویشپور: این فیلم تکاندهندهای که در تهران نشان داده شده، در مورد خشونتی تا سرحد مرگ ادامه پیدا میکند و مردم نیز تماشاچی این صحنه هستند، به نظر من از سه زاویه قابل توضیح است. یک این که تا جایی که اطلاعات نشان میدهد، گویا بهانهی دعوا، موضوعی ناموسی بوده است که اگر درست بوده باشد، جامعهی ایران معمولاً نسبت به خشونتهایی که بار ناموسی دارد، حتی نوعی مشروعیت هم برای آن قائل میشوند و این میتواند توضیحدهندهی حتی بیتفاوتی نسبت به این خشونتها باشد. اما مهمتر از این مسئله، این خشونتی که در جلوی چشم اذهان عمومی جریان پیدا میکند و مردم نسبت به آن بیتفاوت عمل میکنند، در واقع نشاندهندهی این است که خشونت در جامعهی ایران بهعنوان یک کجروی اجتماعی شناخته نمیشود، بلکه بهعنوان بخشی از یک هنجار شناخته میشود. به این معنی که گویا مشکلات چه در سطح فردی چه در سطح اجتماعی از طریق زد و خورد و حتی خشونتهایی که گاهی مردم ازتماشای آن دعواها و زدوخوردها و خشونتها، لذت میبرند تا آن حد مصونیت پیدا کرده که حتی گاه به موضوع تفریح مردم هم میتواند تبدیل شود. |
|||||||||||||||||||||||