صفحه اصلی   

        کلوپ نسوان   

        کافه مونث   

        مشق هفته   

        روزنامه دیواری   

        کتابهای اینترنتی مدرسه    

        صفحه فیس بوک مدرسه   

        کانال یوتیوپ مدرسه   

        همگرایی جنبش زنان در انتخابات   

        لایحه ضد خانواده   

        کمپین یک میلیون امضا   

        8 مارس    

        22 خرداد    

        مبصر کلاس   

        دردسر جنسیت   

        چالش ماه   

        اخبار   

        English    

  اینترنت مدرسه فمینیستی

 

      بخش های پیشین سایت....     مهمان مدرسه....  
 

نامه ژیلا بنی یعقوب به همسر زندانی اش به مناسبت سالگرد ازدواج شان

28 آذر 1389

وبلاگ شخصی ژیلا بنی یعقوب: سال پیش در چنین روزی برایت نوشتم امروز سالروز ازدواج مان است و تو در گوشه سلول انفرادی هستی و لابد امسال باید خوشحال باشم که می نویسم امروز در سالروز ازدواج مان تو در سلول انفرادی نیستی و در یکی از سلول های عمومی بند ۳۵۰ هستی.اما همچنان از هرگونه تماس تلفنی محروم هستی و حتی نمی توانیم در چنین روزی با هم صحبت کنیم، همچنان که ماههاست از ملاقات حضوری محروم هستیم و ماههاست که من تو را فقط از پشت شیشه ی کابین می بینم و صدایت را از پشت سیم تلفن می شنوم و من همچنان نمی فهمم که به چه کسی در این کشور بر می خورد اگر موقع ملاقات بتوانم بدون واسطه ی آن شیشه لعنتی و مات، درست روبرویت بنشینم و بتوانم برای چند دقیقه ای دستهایت را در میان دستهایم بگیرم و بگویم همچنان دوستت دارم.

همیشه با خودم می گویم گیرم که تو یک مجرم خطرناک هستی!خب،چه اشکالی دارد که بتوانی دست همسرت را در میان دستهایت بگیری؟مگر آنها که به جرم قتل و سرقت مسلحانه و تجاوز به عنف در زندان اند از این حق محروم اند که تو به جرم اینکه در یک سایت و چند روزنامه مقاله های انتقادی علیه دولت احمدی نژاد نوشته ای،از این حق محروم باشی؟

من نمی فهمم چرا حتی با اینکه در آیین نامه سازمان زندان ها تصریح شده که حداکثر برای تنبیه یک زندانی می توان یک ماه او را از ملاقات حضوری محروم کرد، تو و خیلی دیگر از زندانیان سیاسی را ماههاست که از این حق محروم کرده اند؟همچنان که نمی فهمم چرا وقتی در همین آیین نامه سازمان زندان ها آمده است که زندانی حق دارد در زندان کامپیوتر شخصی و موبایل خودش را داشته باشد، تو و دوستانت از حق تلفن زدن با تلفن های عمومی زندان هم محروم هستید.

نمی دانم چه کسی تازگی ها نوشته بود که تصمیم هایی که زندانی را از ملاقات حضوری و تلفن زدن به عزیزانش محروم می کند مبتنی بر کینه ورزی است و نه بر اصلاح.

بهمن عزیزم،

در سالروز ازدواج مان این چند جمله را به عنوان هدیه ای کوک از من بپذیر،جملاتی که درست چند روز بعد از پایان اعتصاب غذایت برایت نوشتم و نمی دانم چه وقت خواهی توانست این جمله ها را بخوانی، اما هروقت که خواندی یادت باشد من امروز و در سال روز ازدواجمان این کلمات را برایت در صفحه وبلاگم نوشته ام.

عزیزم،

چون تو آنجا سرفراز و محکم ایستاده ای، من اینجا مصمم و مقاوم ایستاده ام.

همیشه دوستت داشتم، اما این روزها بیشتر از همیشه دوستت دارم.صبوری ات را، ایمان ات را به اعتقادت، مقاومت و مهربانی ات را بیش از همیشه ستایش می کنم.مثل همیشه آرامش و لبخندت را به رخ شان بکش.آنها نمی توانند مثل تو آرام باشند و لبخند بزنند و به همین خاطر عذاب می کشند.آنها به لبخندهای ما حسادت می کنند، به لبخندهای من و تو.

و من چقدر دلم می سوزد که آنها نمی توانند مثل ما با وجود این همه سختی که می کشیم، لبخند بزنند.




    English    فیس بوک     تماس با ما    درباره ما    اخبار    بخش های پیشین سایت    5 شهریور: سالگرد اعلان عمومی کمپین یک میلیون امضاء    8 مارس : روز جهانی زن    22 خرداد : روز همبستگی زنان ایران    ائتلاف علیه لایحه حمایت از خانواده    دانشگاه و زنان    دردسر جنسیت    زنان زندانی    مهمان مدرسه    همگرایی جنبش زنان در انتخابات    چالش ما(ه)    روزنامه دیواری    مبصر کلاس    مشق هفته    ویدئو - گزارش ها    کافه مونث    کتاب های اینترنتی مدرسه    کلوپ نسوان