در همین بخش
|
کلوپ نسوان.... | ||||||||||||||||||||||
برای فروغ که صدایی دیگربود : صدایی معترض آزاده دواچی-8 دی 1389![]() |
![]() |
||||||||||||||||||||||
مدرسه فمینیستی: در یکی از روزهای سرد زمستان، زنی به این دنیای خاکی پاگذاشت تا نوید بخش و طلایه دار شعری نوین باشد. در زمانه ای که زنان هنوز از ترس برملا شدن افکارشان، نوشته هایشان را در پستوی خانه ها نهان می کردند و هنوز صدای زن آنچنان که باید و شاید در ادبیات و جامعه ـ یعنی فضاهایی که مردانه بود ـ شنیده نمی شد، فروغ آمد تا در چند سال کوتاه زندگی اش، تلنگری بر هر صدای خفه شده ای باشد . و حقیقتا که این روز را باید جشن گرفت، چرا که فروغ فرخزاد اولین زنی بود که در روزگار سیاه مردسالاری، که عادات غریب و تیرهی سنتی و مذهبی بر جامعه ی بیمارش حاکم بود، از خودش نوشت. فروغ در جایی که زن حتی در ادبیات باید صدایش را سرکوب می کردند مبادا به گوش بیگانه ای برسد ، با شجاعت از تمایلات عاطفی و زنانه اش نوشت ، از احساساتش ، از تنهایی هایش و ازهمهی آنچه که به عنوان یک زن بر او روا داشته شده بود . آری، فروغ آمده بود تا صدای سرد و خاموش جامعهی مذهب زده ی ایرانی را کم رنگ کند و صدایی مستقل و خودبنیاد گردد تا از پس هر پنهانی و ویرانی، پژواک خواسته های سرکوب شده زنان باشد. بی تردید شعر فروغ را باید آغازگر راهی دانست که شعر زنان در سالهای بعد از مرگ او هرچه توشه و اعتبار و رهایی به دست آورد عمدتا از حضور بی محابا و جسور او ، و نیز تحت تاثیر سنت شکنی او در شعر و مضامین شعری او به دست آورد . زن در شعر فروغ، خودش است، فریاد می زند و جسور است و از همهی بی عدالتیهایی که براو روا داشته شده است شکایت دارد. فروغ با خودش می آید، همان زنی که از این جامعه ی سنتی و مذهب زده شکوه دارد می آید تا هرچقدر می تواند تابوهای بیشتری را بشکند و بر این ویرانی که همان ویرانی سنت های مردانهی ایرانی است خودش را بسازد. و او زنی است در آستانهی فصلی سرد با صدایی محکم و امیدوار و با نویدی که دلش می خواهد همه ی زنان سرزمینش آن را بشنوند. شعر فروغ نمونه ای از شعر مقاومت و ایستادگی و از جسارت عیان در برابر تسلط گفتمان مردسالاری است، او بر علیه این زبان مسلط و نظم حاکم طغیان می کند و نمایه ی جدیدی را از حضور جسور زنانه اش به نمایش می گذارد. اهمیت شعر او نه تنها در نگاه متفاوتش به عنوان یک زن در ادبیات است، بلکه نقد هرنوع گفتمان مسلط و کلیشه های ارائه شده از زن در شعر فارسی است. بی شک پیش از او هم شاعرانی چون عالمتاج قائم مقامی و پروین اعتصامی بوده اند اما اهمیت شعر او نشان دادن و بیان علنی خودش در شعری است که با تمامی مؤلفه ها سعی در پایبند کردن آن به هویت زنانه اش دارد. شعر فروغ، اعتراض است، مقاومت است و ایستادگی در برابر نفس هایی است که به زور به کالبد زنان کشورش دمیده شده، او با طغیان و عصیان در برابر هرآنچه که به او تحمیل شده است می ایستد و زن می ماند تا آخرین لحظه. ایستادگی و مقاومت در برابر گفتمان مسلط و سرکشی از هر آنچه که به او القاء شده است در ادبیاتی به نام resistance literature ودر نوع اشعاری با نام resistance poetry بسیار اهمیت دارد . فروغ را در واقع باید یکی از بنیانگذاران این نوع ادبیات به خصوص در شعر زنان دانست که با بهره گیری از سیاسته ای فمنیستی یا همان feminist resistance درشعر، آگاهانه به ترسیم فضاهای زنانه در شعرش پرداخته است . |
|||||||||||||||||||||||