در همین بخش
|
کلوپ نسوان.... | ||||||||||||||||||||||
سالگرد روز جهانی زن و موقعیت زنان ایرانی شهلا لاهیجی -14 دی 1391![]() |
![]() |
||||||||||||||||||||||
مدرسه فمینیستی : امروز در آستانهی یکصدمین سالگرد روز جهانی زن، وقتی به اوضاع اجتماعیمان نگاه میکنیم متوجه میشویم که نشانههای آشکاری از تلاش زنان برای کسب حقوق برابر و عادلانه، همچنان حضور دارد. این تلاش بیوقفه به هیچ وجه منحصر به طبقه مرفه جامعه نیست. امروز زن کارگری که کار خدماتی انجام میدهد، که ظاهراَ یکی از مشاغل پایین جامعه تلقی میشود از قضا او هم در تکاپو و طلب حقوق خویش است زیرا در خیلی موارد، این زنان زحمتکش شوهرانی دارند که معتاد هستند و کار درآمدی هم ندارند و اغلب سربار خانواده هستند. بارها دیدهام که این زنان برای جستجوی حقشان به قوه قضاییه و دادگاه مراجعه میکنند و وقتی که به آنها گفته میشود ما نمیتوانیم به تو حقی بدهیم زیرا در قانون پیشبینی نشده است، آنها فریاد میزنند خوب قانون را عوض کنید و حق مرا بدهید. واکنش این زنان حاکی است که آنها میفهمند آنچه که هست غیر عادلانه است. پس این مطالبات برای ایجاد قانون عادلانه و حقوق برابر، دیگر منحصر و محدود به زنان طبقه مرفه نیست. طبقه مرفه شاید نیاز عاجلی هم ندارد زیرا آن ضمانتهای مالی را برای دور زدن قانون، در اختیار دارد. چون هم از نظر وضعیت اقتصادی به همین دلایل است که دیده میشود این مشکلات ناشی از بیحقوقی زنان، در بین طبقات مرفه و حتی نیمه مرفه، سادهتر حل میشوند. آنها با تدارک و پیشبینیهای مالی یا حقوقی، آنچه که میخواهند را تا حدودی به دست میآورند. بنابراین شما هرگز نمیتوانید در اقشار مختلف جامعه ما زنی را پیدا کنید که بگوید من حقام را نمیخواهم. یعنی طلب حق در کشور ما یک الزام عمومی است. اما نحوهی مواجهه زنان برای کسب این حقوق، البته که متفاوت و متنوع است: گاهی به صورت دستهجمعی و آگانه است، و اغلب هم به صورت فردی، و آزمودن راههای گوناگون (و عمدتاَ پُر هزینه) به این تلاش مقدس میپردازند. برخی دولتزنان امروز به ما گوشزد میکنند که طرح مسائل زنان ضرورتی ندارد، این توصیه در حالی صورت میگیرد که خودشان همه این حقوق را قبلا کسب کردهاند، برای نمونه میگویند که بهترین وظیفهی زن، مادری و در خانه نشستن است در حالی که خودشان در خانه نمینشینند. این ثابت میکند که توصیه آنها فقط برای عرضه به دیگران است چرا که خودشان را ملزم به رعایت این قاعده و قانون نمیدانند. همه میدانیم که تعداد دختران دانشجو بیش از پسران است و در نتیجه، مدیریت فردا در یک جامعه خردگرا و معقول، به ناگزیر باید بخش عمدهاش به زنان سپرده شود. به این دلیل روشن و انکارناپذیر که زنان متخصص هستند و مردان جامعه این تخصص را ندارند پس زنان باید این مدیریت را داشته باشند. این ضرورتی برای پیشرفت و توسعه پایدار است. پس این اتفاق باید بیفتد نه به خاطر جنسیت زنان و مردان، بلکه به خاطر نیازِ جامعه ای که میخواهد به توسعه پایدار برسد. آنچه که ما میگوییم به هیچ وجه مسائلی در جهت صرف منافع یک جنس (زنان) نیست. زیرا ما معتقد نیستیم که آنچه مربوط به زنان هست د |
|||||||||||||||||||||||