در همین بخش
|
کلوپ نسوان.... | ||||||||||||||||||||||
ناهید توسلی -14 دی 1391
![]() |
![]() |
||||||||||||||||||||||
مدرسه فمینیستی: مقاله حاضر با عنوان «زن در گفتمان شریعتی» نوشته دکتر ناهید توسلی، پژوهشگر، نویسنده و سردبیر مجله ادبی نافه است که در نقد دیدگاه ها و انتقاداتی که بر آراء دکتر علی شریعتی نسبت به مسئله زنان منتشر شده به نگارش درآمده است. «هر پدیده ای را باید با شرایط زمانی آن پدیده بررسی کرد» اوایل انقلاب، دوستان و آشنایان و بستگانی که به خانه ما می آمدند به محض ورود به میهمانخانه تا چشم شان به قاب عکس بزرگی از شریعتی که در آنجا بر دیوار آویخته بود می افتاد، بی آن که حُرمت میزبان را حفظ کنند – که از ویژگی های حداقلی ما مردم ایرانی مسلمان است – یک صدا می گفتند: «خدا لعنت کند...» و با انگشت به عکس شریعتی اشاره می کردند و ادامه می دادند: «... این را که این بلا را سر ما آورد...». ما نیز، به خاطر همان ویژگی و با توجه به میزبان بودن، این لعنت را نشنیده می گرفتیم. اما، تنها یک بار، من برآشفتم و به میهمانی که از دوست داران رژیم سابق بود با خنده گفتم: «لعنت، خودش می رود صاحب اش را پیدا می کند!». از همان روزها و تا اکنون و پس از گذشت 32 سال از انقلاب ایران، شریعتی، کیسه بوکس مناسبی بوده است برای بسیار کسانی که از هرجا رانده و مانده شده اند، مشت های گره کردۀ خود را به سوی او نشانه گرفته و کوبیده اند. من البته همیشه فکر کرده ام که باز هم خوب است «چیزی، جایی، کسی و...» هست تا آنان بتوانند درونۀ خشمگین خود را به او فرافکنی کنند، بی آن که بر دامن کبریاش بنشیند گرد! اما، همیشه نیز اندیشیده ام چه نیک است که صاحب«گفتمان» و صاحب«اندیشه»ای آنقدر اثرگذار بوده باشد که در بوتۀ فراموشی گذر زمان، و آن هم زمانی با این شتاب، هنوز خشک نشده و از یاد نرفته باشد و چه نیک تر که «نخبگانی» - گرچه هم زمان با خُردِگانی که بر شانه های این صاحب گفتمان و صاحب اندیشه سوار شده و ایستاده اند تا عِرض خود برند و زحمت ما/ او بدارند - هستند که با داده ها و گزینه های علمی/ آکادمیک به نقد و بررسی این گفتمان و اندیشه، که بی شک واجد نقد و بررسی هم هست، می پردازند؛ آن چه باورمندان به آن نیز، مدام در حال نقد و بررسی و بازخوانی آن هستند اما، بی هیچ شیفتگی و در عین حال، بی هیچ ناشیفتگی. بحث من در مورد گفتمان «شریعتی و زن»، آگاهانه، تا زمان فروپاشی نظام شاهنشاهی و مقطع انقلاب 57 را در بر می گیرد و نه پس از آن را. از آن جا که این نوشته بنا دارد به نقش شریعتی در رابطه با باورمندی او به زن، همانند مرد، به عنوان سوژه ای خودبنیاد که می بایست سرنوشت خود را، (مانند همۀ انسان ها، چه زن و چه مرد) خود رقم بزند، بپردازد بنابراین ضروری ست نقش شخصی/ فردی و نیز نقش اجتماعی او در دوران زیستی اش و با توجه به شرایط آن دوران برجسته شود. پیش از آن که گفتمان شریعتی را در حوزۀ مسایل زنان، که نباید فراموش کرد که دغدغۀ اولیه و اصلی او نبوده است، زیرا او باور به این داشت که وقتی «انسان» هنوز به آزادی انسانی خویش دست نیافته است، پرداختن به آزادی زن از چنگال مرد چگونه می تواند توجیه پذیر باشد؟ آیا به جز کنار گود نشستن و توپ را در زمین دیگری انداختن و همۀ مشکلات و حل آن ها را به دیگری فرافکنی کردن است، که از ویژگی های فرهنگی ما ایرانیان هم هست. آن چه بیش از هرچیز در گفتمان و اندیشۀ «شریعتی» اهمیت دارد و |
|||||||||||||||||||||||