در همین بخش
|
کافه مونث.... | ||||||||||||||||||||||
سیمین دانشور، خالقی که باید تکرار شود آزاده دواچی-14 دی 1391![]() |
![]() |
||||||||||||||||||||||
مدرسه فمینیستی: ادبیات زنان ایران در دوره های مختلف اجتماعی و سیاسی، راه های پرفراز و نشیبی را طی کرده است که دستاوردهای هر دهه از رشد و بالندگی اش را مرهون زنانی است که پا به صحنه ی ادبیات گذاشتند و برای اولین بار با حضور مشخص خود مرزهای تنیده شده به دور بسیاری از گفتمان های غالب ادبی همانند گفتمان های سیاسی و اجتماعی را از میان برداشتند ،کسانی همچون عاملتاج قائم مقامی ، فروغ فرخزاد ، سیمین دانشور ، سیمین بهبهانی ، شمس کسمایی و بسیاری دیگر از نویسندگان و شاعرانی که هر روزه به صف پیشروان ادبیات زنان ایران پیوسته اند . به طور کلی می توان گفت که حضور زنان در ادبیات از دوران انقلاب مشروطه و به واسطه ی رشد و پیشرفت زنان در حوزه های مختلف اجتماعی رقم خورده است. زنانی که در انقلاب مشروطه توانستند سهم مهمی در مشارکت های سیاسی و اجتماعی داشته باشند، رفته رفته از فضای خانه هایشان بیرون آمدند و وارد عرصه اجتماعی و گفتمان های روشنفکری و مبارزاتی ایرانی شدند . ادبیات زنان هم به واسطه ی همین حضور، مسیر رشد خود را طی کرد. گرچه که هر دوره به دلیل حضور پرقدرت مذهب و سنت، نهال های کوچک اش آن طور که باید و شاید آبیاری نمی شد . با این حال حضور زنان در مشارکت های اجتماعی و سیاسی پس از مشروطه زمینه را برای بروز استعدادهایشان در شعر و ادبیات باز کرد . البته در آن زمان هنوز نوشتن برای زنان نوعی تابو محسوب می شد و بودند شاعرانی همچون عالمتاج قائم مقامی که شعرهایشان را در پستوی خانه هایشان نهان کرده بودند . اما به تدریح با پیشرفت زنان در عرصه های مختلف آموزشی و سیاسی ، حضور متفاوت تری از آنان در صحنه ی ادبیات ایران رقم خورد . با این حال و با وجود آن که شاعران زن از دوران مشروطه به این سو در فضای ادبی ایران پدیدار شدند اما به دلیل آن که گفتمان غالب مردسالاری حتی بر فضای روشنفکری و ادبی ایران سایه افکنده بود، عموماَ ادبیات زنان به صورتی مستقل بررسی و نقد نمی شد، چرا که فضای ادبیات ایران هم مانند دیگر فضاهای اجتماعی تحت سیطره ی همین روابط بود . دکتر فرزانه میلانی در این خصوص می نویسد : " قیود دست و پاگیر همراه با سنتی مردسالار مانع از آن بودند که دانه های خلاقیت زنان رشد کرده به درختی تنومند و بارور تبدیل شود . نویسندگی که تعهد و فعالیت مستمر و پیگیر می طلبد کمتر در قاموس زندگی روزمره ی زن راه یافته است . عوامل بازدارنده ی بسیاری ( ازقبیل داشتن نقشی حاشیه ای در اجتماع ، فقر و عدم استقلال مالی ، امکانات محدود و جوی نامطلوب) از گسترش ظرفیت های فکری و ادبی زن جلوگیری کرده ، کمتر این امکان را به وجود آورده است که قلم به دست زن برسد" (5) . بنابراین نه تنها حضور زنان در مشارکت های ادبی ــ مانند حضور در عرصه های سیاسی و اجتماعی ــ دیده نمی شد ، بلکه در موارد بسیاری نفی شده و یا بی ارزش شمرده می شد . ادبیات زنان هم در سایه ی روابط مردسالاری که مدام تن زنان را در کنترل خویش داشت، مبحث حضور آن ها را به بحثی حاشیه ای می کشاند . با وجود آنکه ادبیات ایران بعد از انقلاب مشروطه، شاهد پیشرفت های چشمگیری در بالا بردن آگاهی های عمومی و همینطور مشارکت دادن نویسندگان و شاعران در جریانات سیاسی و اجتماعی ایران بازی کرد اما هنوز «نوشتار زنان» تحت تاثیر زوایای آشکار و پنهان م |
|||||||||||||||||||||||