در همین بخش
|
کلوپ نسوان.... | ||||||||||||||||||||||
الهیات رهاییبخش و رهایی زنان رضا رنجکش-14 دی 1391![]() |
![]() |
||||||||||||||||||||||
مدرسه فمینیستی: در اثنای پیروزی انقلاباسلامی سال 1357 چرخشی غیرمترقبه در شعارهای بعضی از روحانیون و نیروهای سیاسیمذهبی ایران نسبت به زنان حادث شد. دوراندیشان و صاحبان فکر و قلم، دلیل غایی و اعلام نشدهی این چرخش را «اقتضائات حکمرانی بر تودهی مردم» تفسیر کردند. این چرخش ناگهانی حتی گروههای نواندیش شیعهمذهب را هم شامل گردید که مشخصاَ در سال 1341 شمسی همپای روحانیون با تصویب "حق رأی زنان" شدیداَ مخالف بودند. آیا معنا و مفهوم این چرخش در شعارها و طرز فکر آنان حاوی این پیام است که نیروهای ایدئولوژیک، بنیادگرا و سیاسیمذهبیها ــ که پیش از انقلاب، مخالف حقوق و آزادی زنان بودند ــ اگر به قدرت سیاسی دست یابند تحت تأثیر اقتضائات حکمرانی (و احساس مسئولیت نسبت به توده مردم)، سر عقل میآیند و از مخالفت با حقوق برابر زنان، دست میکشند؟ حل این معمّا، حقیقتاَ سخت است و علیالظاهر ناممکن! زیرا که در نظام معرفت سیاسی این نیروها (چه در قدرت باشند و چه نباشند) چهارچوبی آهنین، مقدس و نقدناپذیر، رسوب کرده است که کارکردی شبیه به "ترازو" ــ ملاک تشخیص سره از ناسره ــ دارد. تمامی تغییر و تبدّلات معنایی، حقوقی و اجتماعی (منجمله عدالت شهروندی، آزادی فردی، حقوق بشر و برابری...)، عندالزوم در همین چهارچوب منسجم و از پیش تعریفشده، قابل فهم و تأویل است لذا این مفاهیم (عدالت و...) بیرون از این چهارچوب ایدئولوژیک و پدرسالار ، هیچ ارزش قدسی و رهاییبخش ندارد و اغلب به دیدهی کالایی طاغوتی، فرنگی و غیربومی (تهاجم فرهنگی بیگانگان)، با آن برخورد میشود. از باب مثال میتوان به این گزاره دقت کرد: «خانواده واحد زندگی اینجهانی است. در این واحد ازلی ، مرد فرمانده و زن، مکمل مرد است یعنی که زن برای بقای مرد آفریده شده است.» کاربرد این گزارهی مقدس و الهیاتی، در مقیاس اجتماعی، مسلماَ با کاربرد آن در واحد خانواده، متفاوت است ولیکن جابجایی عرصهی عمل (بیرون یا درون حاکمیت، یا در محیط خانواده)، هیچگاه به مضمون و دستگاه درونزاد و چندهزارسالهی آن، خدشهای وارد نمیکند. چه دلایل و یقینی در دست است که ثابت میکند به محتوا و ساختار این گزاره، خدشهای وارد نمیشود؟ در جواب به این سئوال، میتوان گزارهی دیگری را نمونه آورد: در آموزههای مذهب تشیع فراوان تأکید میشود که مسلمانان باید با زنانشان به عدالت رفتار کنند حتی اگر چهار زن عقدی اختیار کرده باشند. بنا به این آموزهی اخلاقی، «مرد عادل مسلمان چه در منزل و چه در محیط کار و حوزهی عمومی، وظیفه دارد با زن، "عادلانه" رفتار نماید»، امّا از آنجا که طبق گزارهی فوق و طبق قضاوت رایج نیروهای ایدئولوژیک و بنیادگرا «زن براي بقاي مرد آفريده شده»، پس "عدالت"، و قائل شدن حق برابر (آزادی) برای زنان، بيرون از این تعریف مردسالار، خروج از چهارچوب است پس محلی از اعراب ندارد، لذا پافشاری فمینیستها بر استقرار عدالت و حقوق و آزادیهای فردی زنان (که خارج از چهارچوب رسمی است)، ابزاری به دست استکبار، صهیونیستها و فرماسونها است برای ن |
|||||||||||||||||||||||