در همین بخش
|
روزنامه دیواری.... | ||||||||||||||||||||||
زنان در حوزه اشتغال، میدان را به حریف وامی گذارند / س. سرلک 14 دی 1391![]() |
![]() |
||||||||||||||||||||||
مدرسه فمینیستی: آنچه كه تاكنون به عنوان تبعيض عليه زنان در جامعه اسلامي ايران مطرح می شد تنها ابعادي از داستان بود كه به تأييد عام جامعه هم رسيده بود. مسائلی اعم از قانون ارث، حجاب، حق طلاق، دیه، حضانت،... و هر چه که این مسایل تبعیض آمیز بیشتر مطرح شد، نتیجه کمتری حاصل داد. ولی آنچه كه شايد تاكنون مورد توجه کمتری قرار گرفته است بُعد ديگر داستان، یعنی وضعيت «اشتغال» و پيشرفت زنان در جوامع حرفه اي و سازمان هاي دولتي و خصوصي است. براي دوره اي به نسبت طولاني، زنان از عرصه هاي حرفه اي كنار زده شدند و در انزوا قرار گرفتند و بخش غم انگيز داستان اين است که زنان جامعه ايران رفته، رفته برتري مردان نسبت به خويش را پذيرفته اند و به تدریج، صحنه رقابت را به نفع حريف، رها مي كنند. رؤساي زن، معمولا شهرت بدي دارند. آنها چون ملكه هاي زنبور عسل عمل كرده، بين خود و زيردستانِ همجنس خود، فاصله انداخته، موقعيت هاي شغلي آنها را از بين برده، و منكر وجود هرگونه تبعيض جنسيتي مي شوند. نتايج به دست آمده از تحقيقات انجام شده توسط روانشناس سازمانی «دکتر بل درکس» در دانشگاه لیدن اعلام مي دارد كه سرزنش كردن زنان براي اين رفتار اشتباه است زيرا فرهنگ سازماني جنسيتي در واقع آنان را به اين رفتار تشويق مي كند. نتایج این تحقیق به صراحت اعلام می کند: «وجود زنان كمتر در رده هاي بالاي سازماني، از تلاش هاي فمینيستی آنها براي كمك به ساير زنان مي كاهد». بر اساس اين تحقيق زنان كمتر در رده هاي بالاي سازماني باعث مي شود كه زنان در آن سازمان ها مانند «ملكه زنبور عسل» عمل كرده، هرگونه تبعيض عليه ساير زنان را انكارکرده، از تلاش براي همياري به همجنسان خویش، خودداري نمايند و به حفظ موقعيت خود بسنده كنند. وقتي شما زني را در رده بالاي سازماني گذاشته، بدون اينكه كاري راجع به تبعيض جنسيتي انجام دهيد در واقع او را مجبور مي كنید تا بين خود و زنان ديگر فاصله بيندازد. اين دقيقاَ همان سيري است كه در بوروكراسي ايران كنوني در جريان است. در گزينش هاي اوليه جهت ارتقا شغلي، زنان با تحصيلات، تجربه ها و تخصص هاي بالا و مرتبط، تنها به علت زن بودن از بسياري از جايگاه هاي مديريتي عقب رانده شده و مرداني با صلاحيت هاي پايين تر جايگزين آنها مي شوند. اگر هم برای رعایت جنبه نمایشی داستان در رده هاي بالا قرار بگيرند معمولا زناني هستند كه توانسته اند هنجارهاي پذيرفته شده در جامعه اسلامي (حجاب، مداومت بر نماز جمعه، و...) را حفظ كنند. ارتقاء زنان تنها بخشي از داستان است كه با اندكي اغماض مي توان از آن گذشت. آنچه كه موضوع را پيچيده و پيچيده تر مي كند تبعات كنار زدن زنان از محيط هاي كار حرفه اي است. زناني كه با وجود تحصيلات بالا موفق به يافتن شغلي فراخور تحصيلات و تخصص خود نمي شوند ناگزير يراي امرار معاش محتاج «يك مرد» مي باشند كه هزينه هاي زندگي آنها را متقبل شود. اين يك مرد مي تواند پدر و يا شوهر او باشد. طبيعي است زني كه منبع درآمد نداشته باشد و استقلال مالی خود را از دست بدهد، خواه ناخواه از بسياري از موقعيت هاي آتي پيشرفت، وا خواهد ماند. در حالي كه سوالات خصوصي (سن، وضعيت تأهل، دين، قوميت، ديدگاه س |
|||||||||||||||||||||||