در همین بخش
|
روزنامه دیواری.... | ||||||||||||||||||||||
دل «زینب پاشا» لرزید: تسلیت به فعالان جنبش زنان آذربایجان/ آمنه کرمی 14 دی 1391![]() |
![]() |
||||||||||||||||||||||
مدرسه فمینیستی: روز 21 مرداد 1391، خطه آذربایجان لرزید و بسیاری از هموطنان آذری مان را در کام مرگ فرو برد و یا داغدار عزیزان و بستگان شان کرد. بیش از 70 درصد جان باختگان این زلزله، زنان و کودکان هستند[1]. این زلزله بسیاری از مردم فرودست را _ که بسیاری از آنان در مناطق روستایی به شغل قالیباقی اشتغال داشتند[2] _ بی خانمان کرذه است. علاوه بر آن بین ١۵ تا ۴٠ درصد از آثار تاریخی شهرهای هریس و اهر براثر وقوع زلزله روز شنبه در آذربایجان شرقی دچار آسیب شدهاند. مقاله حاضر به قلم آمنه کرمی، در همین رابطه به نگارش درآمده است. ما نیز در مدرسه فمینیستی این واقعه دلخراش را به همه هموطنان آذربایجانی به ویژه به فعالان جنبش زنان آذربایجان تسلیت می گوییم: 277 کشته بر اثر زلزله یا بی عدالتی؟ بعداز ظهر دیروز شنبه 21 مرداد 1391 زلزله 6.2 ریشتری، باعث شد که بیش از 110 روستا در آذربایجان خسارت ببیند. به گزارش خبرآنلاین بر اثر وقوع این زلزله با ریشتر نه چندان زیاد (فقط 6.2 ریشتر) تا به کنون بیش از 277 نفر از مردم محروم آذربایجان جان خود را از دست داده اند[3]. این زلزله که مرکز وقوع آن در شهرستان اهر بوده است بیش از 2000 نفر هم مجروح بر جا گذاشته و بسیاری از ساکنان محروم این روستاها هم اکنون در چادر، زندگی می کنند. دیدن بعضی از تصاویر و صحنه های زلزله آذربایجان، دلم را لرزاند. بغض ام را هر طور بود فرو خوردم. آن تصویرهای دلخراش، با ناتوانی ام در انجام کمک به هموطنان آسیب دیده، بیش از پیش غمگین و مضطرب ام می کرد. تنها کاری که می توانستم بکنم فقط این بود که هر طور شده خودم را به اولین مرکز انتقال خون برسانم. درحالی که در تاکسی نشسته بودم، به یاد فعالان جنبش زنان آذربایجان افتادم. از همان تاکسی به چند نفر از دوستان ام تماس گرفتم که اگر می شود راه مطمئنی برای رساندن کمک ها در اختیارم بگذارند تا حداقل بتوانم از میان اعضای خانواده خودم و شوهرم، اندکی کمک جمع آوری کنم. در تاکسی نشسته بودم و صدای اخبار نیم روزی از رادیو در اتاقک تاکسی پیچیده بود اما در فکرم غوغایی بود: کدامیک از فعالان جنبش زنان آذربایجان دیروز در زندان بوده اند و لرزه های زمین زیرپای شان را در سلول های کوچک خود تجربه کرده اند؟ کدام شان لرزه های زلزله را حس کردند و کدام شان پس لرزه های این زلزله را همچون پس لرزه های اعتراض مردم آذربایجان به خشک شدن دریاچه ارومیه، از سر گذراندند؟ در دل، با خودم حرف می زدم، مدام می پرسیدم از خودم که این ضایعه دلخراش ـ اما قابل پیشگیری ـ که زندگی و هستی تعداد بسیاری از هموطنان آذربایجانی را ویران کرده است در مملکتی اتفاق می افتد که عظیم ترین منابع نفت و گاز جهان را داراست و درآمد حاصل از فروش این منابع طی سالهای اخیر از مرز ششصد هزار میلیارد دلار فراتر رفته است. پس چرا فقط 6 ریشتر لرزش، 110 روستا را با خسارات باورنکردنی روبرو کرده است؟ بعد قاضی می شدم و با تلخی حکم صادر می کردم و در دلم به فریاد می گفتم: به راحتی می شد از این همه خسارت جلوگیری به عمل آورد، با توزیع عادلانه درآمدهای هنگفت ناشی از فروش نفت و گاز در سطح کشوری، و به کمک مدیریتی کارآ و تخصیص منصفانه بودجه به همه استانهای مملکت!.... ولیکن متأسفانه چنین رویکردی در نگاه مسئولان و دست اندرکاران گویی اصلا وجود ند |
|||||||||||||||||||||||