در همین بخش
|
کلوپ نسوان.... | ||||||||||||||||||||||
پیروزی الاهیات معطوف به قدرت در مصر جواد موسوی خوزستانی-14 دی 1391![]() |
![]() |
||||||||||||||||||||||
مدرسه فمینیستی: پیروزی گام به گام و حساب شدۀ نیروهای اسلامگرا در مصر معاصر بویژه پیروزی نسبی آنان در مرحله اول رفراندوم قانون اساسی در شب گذشته (شنبه 25 آذر 91)، برای ما مردم خاورمیانه قابل و لایق تأمل است. می دانیم که بخشی از دستگاه رهبری «اخوان المسلمین» طی سی سال گذشته تحول پیدا کرده و به قواعد بازی پارلمانی «پارلمانتاریسم»، پایبندی نشان داده است. (در مجلس نمایندگان در دورۀ حسنی مبارک، اخوان هشتاد نفر نماینده داشت و محمد مرسی خود نماینده مجلس بود)؛ از سوی دیگر، این هم حقیقتی انکارناپذیر است که جنبش مردمی و مسالمت آمیز اخیر که منجر به سقوط دولت مبارک شد را نسل جوان «جنبش 19 آوریل» و نیروهای غیر ایدئولوژیک دموکراسی خواه، آغاز و پیگیری کردند، ولی اخوان المسلمین به دلیل تشکیلات گسترده حزبی و قانونی ـ و در همسویی اعلام نشده با «جماعت اسلامی» و «حزب النور» سلفی ها، نتایح این انقلاب را به دست گرفت و باز هم با پشتیبانی معنوی نیروهای سلفی و با توافق کلی آنها، پیش نویس قانون اساسی جدید مصر را تدارک دید.[1] هرچند که اعتراض های اخیر نسبت به پیش نویس قانون اساسی، نشان داد که نیروی قابل ملاحظه ای در مصر علیه تسلط بنیادگرایان همچنان فعال است زیرا بافت نیروهای مدنی، سیاسی و مذهبی این کشور و نیز ساختار حکومتی دوره مبارک به طور کامل متلاشی نشده است؛ ولی به نظر می رسد که نیروهای سکولار و دموکراتیک مصر ـ از جمله نیروهای مدافع حقوق برابر زنان ، به هزار و یک دلیل، از جمله: عدم انسجام تشکیلاتی، فعال بودن تضادهای ایدئولوژیک ـ و از همه مهم تر نفوذ کم مایه در بطن جامعه و در اقشار فرودست ـ تا آینده ای معین، مجبور خواهند شد که با تمکین و پیروی از قواعد بازی دموکراتیک، پیروزی و زعامت جبهه مقابل را بر کشورشان بپذیرند. پیروزی اخوان المسلمین مصر به سادگی به دست نیامده است بلکه این پیروزی، ریشه در مبارزات هشتادساله آنها برای کسب قدرت سیاسی این کشور دارد. اساساَ تلقی نخبگان و رهبران مذهبی مصر از الاهیات سیاسی (الاهیات معطوف به قدرت) در طول قرن بیستم همواره نسبت به دیگر کشورهای اسلامی خاورمیانه و شمال آفریقا، متفاوت و شاخص بوده است. بخش غالب سیاسیون دینباور مصر (که تا حدودی بیرون از دایرۀ علمای رسمی جامعالازهر قرار داشته اند) در طول تاریخ معاصر، معمولا تحت تأثیر آراء انقلابی «حسنالبنا»، و «سیدقطب»، و نظریه پردازان مدافع تأسیس حکومت اسلامی همچون «شیخ محمد رشید رضا» (1282 – 1354 ق) ـ و اخیراَ هم «ایمنالظواهری» ـ قرار داشته اند در نتیجه، با فاصله گرفتن از قرائت های مدرن و اعتدالی از اسلام ، از جمله فاصله گرفتن از آراء معتدل فلاسفه و حکمای اسلامی چون : شیخالرییس محمدعبده، مصطفا عبدالرزاق، قاسم امین، سعد زغلول پاشا، شیخ احمد طهطاوی، و دیگر اندیشمندان خردگرای مسلمان، دست به تفسیری رادیکال و قهرآمیز از اسلام زدند و آموزه های دینی مسلمانان اهل سنت را به عنوان برنامه ای ضد حکومت های عرفی گرا، با هدف کسب قدرت سیاسی، تفسیر کردند. از سوی دیگر، پس از پایان جنگ دوم جهانی و در فضای دوقطبی جنگ ایدئولوژی ها (جنگ سرد)، جنبش های ضداستعماری در کشورهای پیرامونی (مثلا در مصر، جریان ناصریست ها)، با حمایت ا |
|||||||||||||||||||||||