در همین بخش
|
کلوپ نسوان.... | ||||||||||||||||||||||
پیش کشِ «فروغ»، زنانه نویس ترین ناهید توسلی-14 دی 1391![]() |
![]() |
||||||||||||||||||||||
مدرسه فمینیستی: امروز 8 دی ماه 1391، سالروز تولد فروغ فرخزاد شاعر نام آشنای ایرانی است. به همین مناسبت دکتر ناهید توسلی، پژوهشگر مسائل زنان و مدیرمسئول مجله ادبی نافه، مقاله زیر را به رشته تحریر آورده و آنرا پیش کش فروغ فرخزاد، این شاعر پرآوازه ایرانی کرده است: «زنانه نویسی» «زنانه نویسی»، ژانری ست تازه و نو در ادبیات و هنر که می توان گفت در سده های اخیر کشف شده؛ به این دلیل می گویم کشف شده، که پدیده ای موجود، اما غیرفعال بوده است؛ شاید بتوان گفت: پدیده ای «فراموش شده»!، همانگونه که «زن» در هزارههای پس از دوران کشاورزی و پیش از ورود به دنیای تمدن و تاریخ (که مبدا آن را اختراع خط می دانند) «فراموش شده» بوده و احتمالا از همین رو نیز در اسطوره های آفرینش ادیان توحیدی «نساء» خوانده می شده است. گُمان حضور این ژانر، پیش از این نیز در حوزۀ ادبیات نوشتاری و ادبیات داستانی وجود داشته؛ اما با توجه به شرایط علمی و اجتماعی جهان در قرن های 19 و 20 این ژانر توانست خود را از زیر خاكستر خاموش و سرد حاكمیت نوشتاری صِرفاً مردانۀ «مردمحور زبان» بیرون آورده و موجودیت گم شده اش را به عنوان پدیده ای زنده، واقعی و اجتناب ناپذیر به عرصۀ نمایش بگذارد. حركت ها و نحله های فمینیستی به گونه ای موجب شكستن بسیاری تابوهای موجود در جامعه های جهان، به ویژه در جامعه های شرقی شدند و همین، موجب ورود توان «زنانهنوشتن» به دنیای مردانۀ نیز شده است. در عین این كه وجود و حضور ژانر «زنانه نویسی» مسلماً میتواند هم زمان با این حركت ها هم تعریف شود. اینك با توجه به شرایط علمی/ اجتماعی امروز و بهره گیری از خرد و دانش و احساس دوجنسی درجهان، از دوران رنسانس جهانِ سیصد، چهارصد سال اخیر و به ویژه پس از خروج اندیشه و ذهن انسان از زندان سیاه دگماتیسم و ناآگاه و خودمحورانۀ كلیسای مرد/ پدرسالارانۀ قرون وسطا و دوباره زائی حضور اندیشه به این سو، (گرچه نخست در كمیّتی پائین)، «انیما»ی درونۀ انسان، چه در زنان و چه در مردان مرئی و فعال شده و توانسته است حضور و موجودیت خود را در همۀ پدیده ها اِعمال كند. گرچه، نزاع متولیان این دو نیروی درونۀ انسان به صورت مشكلهای فرهنگی/ سیاسی/ اقتصادی/ اجتماعی/ ادبی/ هنری و... در صحنۀ جهان «هنوزمردانه» وجود دارد! این مسأله، همان كمبودی ست كه جهان ما پس از آغاز حاكمیت مرد/ پدرسالارانه به این سو، با آن روبه رو بوده و به دلیل فراموش شدن حضور تأثیرپذیرِ توانائی های زنانه و انیمای زن/ مادر در حوزۀ همۀ امور، جهان ما، جهانی مردانه، یك قطبی، تكصدائی و غیرمتكثر شده است. «عصر روشنگری، عصر شیءبینی سراسر جهان، در نهایت ثنویتی را رواج داد که هم رنسانس هم دکارت دنبال آن بودند. انگار جهان باید ویران میشد تا سوژه به اوج سوژه بودن خود دست مییافت. خود استعمار زائیده تفکر ثنویت خاصی است که در آن سوژه میاندیشد که ابژه، اعم از زمین، زن، مستعمره، سیاه و کارگر، چه حاصلی باید بهدست دهد. در پشت سر استعمار تفکر شیءسازی دکارتی قرار دارد. تفکر دکارت، بزرگترین روایت فلسفی غرب بعد از رنسانس، تفکر شئیسازی در جهان بوده است.» «زنانه نویسی» به رغم تصور بسیاری نویسندگان و خوانندگانِ |
|||||||||||||||||||||||