صفحه اصلی   

        کلوپ نسوان   

        کافه مونث   

        مشق هفته   

        روزنامه دیواری   

        کتابهای اینترنتی مدرسه    

        صفحه فیس بوک مدرسه   

        کانال یوتیوپ مدرسه   

        همگرایی جنبش زنان در انتخابات   

        لایحه ضد خانواده   

        کمپین یک میلیون امضا   

        8 مارس    

        22 خرداد    

        مبصر کلاس   

        دردسر جنسیت   

        چالش ماه   

        اخبار   

        English    

  اینترنت مدرسه فمینیستی

 

      بخش های پیشین سایت....     22 خرداد : روز همبستگی زنان ایران....  
 

22 خرداد روزی که شور می آورد و امید

سارا لقماني-21 خرداد 1387

روزهایی هستند که بی تفاوت از کنارشان می گذریم. روزهایی هستند که بدون آنکه حتی بدانیم چندم چه ماهی است، می آیند و می روند. روزهایی هم هستند که اصلا دوست نداریم بیایند و نمی خواهیم خاطراتش را یادآوری کنیم. روزهایی هم هستند که اگر بیایند شور می آورند، امید، اعتماد به نفس، احساس بودن، احساس قد کشیدن. مثل آن روز که شیرین عبادی با جایزه صلح اش آمد و بوی عطرش مست مان کرد در فرودگاه. مثل آن روز که در پارکینگ خانه دوستی، همه دور پیام آور صلح حلقه زدند و جمعی را شکل دادند که هم اندیشي بود و دو سال پیاپی با هم بودنشان انقدر بزرگشان كرد که دیگر زیر هیچ سقفی جا نمی شدند. هوا می خواستند، آسمان را، زمین را، همان زمینی که وقتی از آسمان رانده شدند مالکش بودند اما کسی خاطرش نیست از چه وقت دیگر آن را هم نداشتند. مهم نبود چرا. آن روز دوباره تصاحبش کردند. آن روز زمین را دوباره از آن خود کردند و هر چه فریاد در گلو داشتند حواله کردند به آسمان. 22 خرداد را می گویم. روزی که تاریخ را مجبور کردیم به تماشای بزرگیمان بنشیند و لابد حض کرده بود. حض کرده بود که می خواست سال بعدش هم ما را ببیند. ببیند که رانده شدگان از بهشت حتی در روزهایی به سیاهی شب هم زمین شان را رها نمی کنند و حتی این بار مردانشان را هم همراه خود می کنند. اما دیگر نمی دانم از تماشای کشیده شدن اندامشان بر آسفالت خیابان چه حالی شده بود. نمی دانم از فریاد در گلو مانده شان درد کشید؟ لابد درد کشیده بود که چندی بعد معجزه برایشان هدیه آورد. دستشان را گرفت و دوباره آرام آرام به خیابانشان آورد. کمک کرد تا زنگ خانه ها را به صدا در آورند و با افتخار چهره هاشان را به صاحب خانه ها که نه، به جهانیان نشان داد و گفت ببیند کمپینی های خستگی ناپذیرم را.

حالا وقتی 22 خرداد نزدیک می شود صدای قلب ها را می شنوی. دلت می خواهد کف خیایان انقلاب را بغل بگیری و یکی اش کنی با تمام وجودت. دلت می خواهد به میدان هفت تیر بگویی بلند شو، ارتفاع بگیر و از بالا به دو سال پیش ات نگاه کن. نگاه کن ببین چه قامتی برافراشته بودي آن روز.

22 خرداد که می رسد یادت می آید باید مردم و حاکمیت را وادار کنی تو را ببینند در غیر این صورت كسي اصرار به ديدنت ندارد. آن روز مردمان مجبور شدند چیزی به جز اندام ممنوع شده ما زنان را در خيابان ببینند. آن روز آموختيم که «تا هزينه ندهيم تغییری صورت نمی گیرد ». اگر مي خواهيم مطالبات حق طلبانه مان را فرياد بزنيم بايد پي هزينه ها را به خود بماليم. اين گونه بود كه در اين دو سال بارها و بارها براي خواست تغيير قوانين نابرابر باز داشت شديم؛ محدود شديم؛ حكم گرفتيم و لايق شلاقمان دانستند. اما عقب ننشستيم. از كشور خارج نشديم، خواسته مان را تغییر ندادیم ... و ماندیم. آن روز بیست و دوم محك بزرگي بود براي جمعي كه مي خواستند مسیری سخت و دشوار را براي كاري به وسعت كمپين يك ميليون امضا طي كنند و به راستی که چه سربلند از آن بیرون آمدند.

22 خرداد که می آید یادت می افتد هر قدر هم فضای سیاسی به تو اجازه جولان دهد اما "توافق جمعی" شرط کافی کار است و مزه شیرین این همبستگی را مدام زیر دهانت حس می کنی، یادت می افتد که فراموش نکنی روزی را که ثبت شد به نشان "ذکاوت جنبش زنان در تصاحب فرصت های سیاسیِ جامعه اش"، و یادت می افتد به غروری که به سراغت آمد به خاطر شهامت




    English    فیس بوک     تماس با ما    درباره ما    اخبار    بخش های پیشین سایت    5 شهریور: سالگرد اعلان عمومی کمپین یک میلیون امضاء    8 مارس : روز جهانی زن    22 خرداد : روز همبستگی زنان ایران    ائتلاف علیه لایحه حمایت از خانواده    دانشگاه و زنان    دردسر جنسیت    زنان زندانی    مهمان مدرسه    همگرایی جنبش زنان در انتخابات    چالش ما(ه)    روزنامه دیواری    مبصر کلاس    مشق هفته    ویدئو - گزارش ها    کافه مونث    کتاب های اینترنتی مدرسه    کلوپ نسوان