در همین بخش
|
کافه مونث.... | ||||||||||||||||||||||
کودکْعروسانی که در سن ۱۰ سالگی مطلقه میشوند ترجمه هـ. الف. رودبارکی-24 خرداد 1394![]() |
![]() |
||||||||||||||||||||||
مدرسه فمینیستی: جنگ داخلی علاوه بر از بین بردن بافت اجتماعی سوریه و زندگی خانوادگی، بقاء یک نسل کامل از شهروندان جوان را نیز زیر سئوال برده است. تعداد دختران جوانی که در سوریه مجبور به ازدواج میشوند، تنها یکی از عوارض جانبی جنگ وحشتناک در این کشور است که تمامیت شبکه ایمنی کشور را به نابودی کشاندهاست. همچنین نسلی با صدها هزار تن از کودک یتیم وجود دارد که حتی ممکن است زنده نمانند. فیلم کارگردان یمنی خدیجه آل سلامی با نام «من نجوم، ۱۰ ساله و مطلقه هستم»، داستان معروف یک دختر یمنی، نجوم علی را به خوبی بازگو میکند که پدر و مادرش او را به زور وادار به ازدواج با یک مرد ۳۰ ساله میکنند. پدر دختر جوان - نام او را به نجوم، به معنی "ستاره"، تغییر میدهد چون او دوست داشت ستارگان آسمان را بشمارد - ادعا میکند که باید او را عروس میکرد تا با ازدواجش سرنوشت این دختر متفاوت از خواهرش باشد که توسط پسر یک رهبر قبیله مورد تجاوز قرار گرفته بود. داستان واقعیای که گزارش آن مبنی بر تصمیم این دختر ۱۰ ساله در برابر همه هنجارهای اجتماعی و درخواست تجدید نظر به دادگاه برای طلاق، با تحسین در سراسر جهان روبرو شده است. کل این ماجرای حماسهوار در اصل در سال ۲۰۱۰ برملا شد و بهصورت یک زندگینامه پرفروش، حق امتیاز آن برای کمک به نجوم اختصاص داده شد. این حرکت منجر به زندگی مستقل او شد و در نهایت به او اجازه میداد تا به تحقق هدفاش یعنی وکیل شدن بیانجامد. با این حال، این داستان پایان خوشی نداشت. این حق امتیاز درنهایت نصیب پدر نجوم شد تا آنها را صرف خرید دو زن جدید نماید. خواهر کوچکتر نجوم نیز به یک مرد خیلی مسنتر فروخته شد، و همسر سابق نجوم فقط ماهی ۳۰ دلار نفقه به نجوم پرداخت میکند. ازدواج کودکان یک پدیده نادر در خاورمیانه نیست. در اغلب موارد کودکعروس از میان خانوادههای فقیر با والدینی که نیاز به پول دارند اتفاق میافتد و با فروش دختران خود به حمایت از خود برمیآیند. به ویژه در طول سه سال گذشته، چنین ازدواجهایی، بههرصورت، بخشی جدایی ناپذیر از مبارزه برای بقا تبدیل شدهاند که توسط پناهندگان فراری از کشتار در جنگ داخلی سوریه به کشورهای همسایه به راه انداخته شده است. بسیاری از خانواده ها نیز در برابر تهدید به تجاوز جنسی و آزار و اذیت در کشوری که قانون و نظم اساسا مفاهیمی مربوط به گذشته هستند، به این عمل متوسل میشوند. «من هیچ انتخابی نداشتم. من از او و خانواده محافظت میکردم » پدر «ماها» این دختر شانزده ساله در مصاحبهای با وب سایت دیلی پرس گفت: شوهر ماها یک مرد بالای ۵۰ سال و بدون همسر است با سه فرزند. ترس و وحشت از تجاور به دختران و یا مجبور کردن آنها به تبدیل شدن به بردگان جنسی، بسیاری از خانوادههای سوریه را به کام این ناامیدی و استیصال کشانده و از سویی نیز رودررویی با مشکلات اقتصادی؛ باعث شد تا تعداد زیادی از خانوادههای پناهنده کاملا بیبضاعت در یک کشوری که بیش از ۸۰ درصد از مردم در حال حاضر، زیر خط فقر زندگی میکنند، دختران خردسال خود را بفروشند. اطلاعات منتشر شده توسط سازمانهای حقوق بشری سوریه نشان میدهد که روزانه حدود ۱۰۰ قرارداد ازدواج بین دختران خردسال و مردان مسنتر از خود امضا می شوند که بیشتر آنها اساس غیررسمی |
|||||||||||||||||||||||