|
فلسفه پراگماتیسم و فمینیسم (بخش دوم) ترجمه و تالیف: جلوه جواهری - 2 اسفند 1386 |
اندیشه پراگماتیسم، فرصتی برای کنشگران جنبش ها فراهم می کند تا بتوانند مستقل از دستگاه های ایدئولوژیک – که تلاش می کنند تفاسیر خود را بر واقعیت تحمیل کنند – تفاسیری بر اساس تجارب عملی و زیسته کنشگران خلق کنند. به عبارت دیگر، اندیشه پراگماتیستی با برجسته کردن تجربه و عمل می تواند توجه نظریه پردازان را به زورمندی واقعیت، بیشتر جلب کند. در این سری از مقالات در مورد پراگماتیسم سعی داشته ام تجربه هایی در این خصوص را که برخی کنشگران جنبش زنان در ایالات متحد امریکا توانسته اند با بهره گیری از فلسفه پراگماتیستی، تفاسیری واقع بینانه تر و بر پایه تجربه های زیسته خود داشته باشند مورد مطالعه قرار دهم. البته، هدف من جایگزین کردن یک «ایسم» به جای «ایسم» های دیگر نیست یعنی قرار نیست که پراگماتیسم به جای سایر ایدئولوژی ها بنشیند بلکه هدف بررسی و شناخت فلسفه ای است که کمتر در کشور ما شناخته شده است. تلاش می کنم که با مروری تطبیقی بر تجربه های تاریخی جنبش زنان در عرصه عمل و در حوزه نظریه پردازی، چشم اندازهای متفاوتی را در حد بضاعتم بگشایم. باشد که ما به عنوان فعالان جنبش زنان با استفاده از تجربه فلاسفه فمینیست و به ویژه زنان پیشرو پراگماتیست، قادر شویم که در موقعیت های دشوار، به انتخاب گزینه های مناسب تر دست یابیم. تاثیرات اولیه فمینیسم بر فلسفه عمل گرایی آمریکا به دلیل تبعیض مبتنی بر جنسیت علیه زنان و محرومیت آنها از حوزه های آکادمیک و دانشگاهی، تاریخ به ندرت حامل نام ها و نوشته های زنان در کتاب های فلسفه است. ولی از آن جا که تاریخ عمل گرایی (پراگماتیسم) خوشبختانه تاریخی معاصر و جدید است در نتیجه آسان تر می توانیم زنانی را که در شکل دادن این مکتب منحصر بفرد در ساختار اندیشه و نظام فکری_ فلسفی امریکا سهیم بوده اند را کشف کرده و بشناسیم، که پیش از این تنها از طریق کار متفکران مرد نظیر ویلیام جیمز، چارلز سندرز پیرس، جورج هربرت مید، و جان دیویی مطرح شده است؛ آثار زنان برجسته ای که در ارتباط عملی و فکری با فلاسفه عصر خود بوده اند و در سیر تاریخی پراگماتیسم، فیلسوفان مبتکر و خلاقی به شمار می آیند گرچه تا همین اواخر ناشناخته و پنهان مانده بودند. در همین رابطه، کتاب «عمل گرایی و فمینیسم» نوشته کارولین هداک زیگفرید [1] (1996)، از جمله ی آثار قابل استناد و تامل برانگیز در جهت بازگرداندن جایگاه همین زنان پنهان مانده است به عرصه مباحث فلسفی. و در عین حال، بسط و گسترش دیدگاه های فمینیستی آنان به حوزه عمل گرایی معاصر. ظهور نسل جدید زنان « عمل گرا » منشاء عمل گرایی فمینیستی به دورانی باز می گردد که نسل جدیدی از زنان امریکایی که وارد کالج شده بودند، در بحث های پرشور دانشگاهی، و تقریبا در همه حوزه های مطالعات اجتماعی و فلسفی، با جسارتی در خور تحسین، مشارکت داشتند. بسیاری از زنان بلند آوازه ای که آثارشان در چهارچوب گفتمان فمینیستی- عمل گرایی آورده می شود، اغلب فعالان تحصیلکرده کالج بودند تا فیلسوفان دانشگاهی حرفه ای. اما کار آنها تاثیر نیرومندی بر گسترش اندیشه عمل گرایی در آمریکا و سپس در سطح جهان داشته است. به طور مثال اگر جان دیویی را در نظر بگیریم، می توانیم بسیاری از زنانی را که در گفت و گو و رابطه فکری متقابل با او بودن
پانوشت:
[1] Charlene Haddock Seigfried |