|
زنان، مدیران مزارع و جنگلها در آسیای جنوبی نوشته بینا اگاروال* / ترجمه زرین مناجاتی و حنیف امین - 14 دی 1391 |
مدرسه فمینیستی: مسئله محیط زیست و حفاظت از آن همراه با بهرهبرداری پایدار از منابع طبیعی، از بغرنجترین و خطیرترین مسائل رویاروی انسانِ معاصر است. جنبشهای زیست محیطی، جنبشهای سبز و حامیان حقوق حیوانات و جنگلها همگی در مواجهه با این مسئلهی حیاتی و با درک سرنوشتساز بودن موضوع طبیعت، شکل گرفتهاند. زنان از بدو شکلگیری این جنبشها همواره نقش پر رنگی در مبارزه به نفع حفظ طبیعت داشتهاند، تا حدی که باور به وابستگی و نزدیکی زنان به طبیعت (بیش از مردان)، مبنای شکلگیری اکوـفمینیسم بود. اما مسئلهی محیط زیست علاوه بر مشارکت سازمانهای غیر دولتی، احتیاج به مشارکت و مساهمت دولتها نیز دارد و حاوی منافع سرشاری برای هر سه رأس مثلث محیط زیستـمردمـدولت است. مقالهی حاضر مطالعهای است جامعهشناختیـاقتصادی حول موضوع نقش زنان در حفاظت و ادارهی جنگلها و مزارع کشاورزی در جنوب آسیا و نیز نحوهی سازمان یابی و متشکل کردن زنان در راستای نیل به اصل پایداری. این مقاله حاوی پیشنهادات درخور توجهی است که میتواند برای حفاظت از منابع طبیعی و بحران زیست محیطی در ایران و نیز پر رنگ کردن مشارکت زنان در جامعه سودمند واقع گردند - مترجمان زنان، مدیران مزارع و جنگلها در آسیای جنوبی مسئلهی حق برخورداری از زمینهای کشاورزی و منابع جنگلی برای میلیونها زن روستایی و خانوادهایشان در کشورهای در حال توسعه، از عوامل تعین کنندهی رفاه و مبارزه با فقر به حساب میآیند. چنین حقوق ملاکیتی نه تنها میتوانند رفاه فردی را ارتقاء بخشند، بلکه میتوانند وضعیت معیشتی اکثریت آسیبپذیر جامعه را بهبود دهند، و به حفاظت جنگلهایی کمک کنند که به عنوان کاهندههای کربن و منابع تنوع زیستی از اهمیتی جهانی برخوردارند. زنان، مدیران زمین های کشاورزی باور رو به رشدی وجود دارد مبنی بر اینکه مالکیت زمین های کشاورزی میتواند به صورت به نحوی مطلوب وضعیت رفاه اقتصادی و اجتماعی زنان روستایی و فرزندانشان را تقویت کند. همچنین میتواند گزینه های امرار معاش زنان را بیافزاید، و به کاهش فقر، کاهش مرگ و میر اطفال و کودکان، افزایش امکان تحصیل کودکان، دریافت مراقبت های پزشکی و نهایتا تقلیل خطر خشونت جنسی کمک کند. به علاوه، از آنجایی که زنان سهم رو به رشدی از کشاورزان را تشکیل می دهند، و مردان بیش از پیش به مشاغل غیرزراعی روی میآورند، حمایت از دستیابی زنان به زمینهای کشاورزی میتواند بهرهوری زراعی کشور را نیز افزایش دهد. اما حال چگونه باید امکان دسترسی زنان به مزارع را افزایش دهیم؟ و چگونه توانایی ایشان را برای به کارگیری زمینها به نحوی سودآور تقویت کنیم؟ علیالااصول، زنان میتوانند از طریق خانوادههایشان، دولت یا بازار به این زمینها دست یابند. هرچند که البته هر سه این منابع، متمایل به حمایت از مردان هستند: قوانین ارث اغلب از لحاظ جنسی نابرابرند؛ حکومت ها گرایش به انتقال زمین به سرپرستان مرد خانواده دارند، و نهایتا غالب زنان استطاعت مالی خرید یا اجاره زمینهای کشاورزی را ندارند. همچنین اغلب زنانی که یک زمین زراعی را به ارث می برند یا از حکومت میگیرند نیز توانایی کشت موثر را به دلایلی چون کوچک بودن قطعه زمینهای |