|
به تناسب کور بازار، کورستان، و کورمرگی: نگاهی دوباره به رمان کوری اثر ژوزه ساراماگو الهه رهرونیا - 14 دی 1391 |
مدرسه فمینیستی: تاویل پذیری کوری به اعم ناهنجاری های سیاسی، اجتماعی، و پهنهی تعمیم آن، شالوده ی رمان ساراماگو است. رمانی اصولا" کلینگر که ته ماندهی نگاهش بر جزئیات نیز هست. بخش قابل توجهی از سلسله نقدهایی که بر رمان کوری نوشته شدهاند به بررسی انعکاس رئالیسم جادویی در انحصار ایدهی کوری پرداخته و از این زاویه ابعاد نشانه شناسیک آن رامورد تحلیل قرار داده اند. و بسیاری دیگر از بعد جامعه شناسانه به موشکافی این اثر پرداختهاند. هدف از این نوشتار مرور یا تکرار بودهها از نگاهی دوبارهی نیست بلکه بیشتر سرکشی به خصوصیات ادبی یاد نشده در این متن است. در مقایسه با دیگر نویسندگان آمریکای لاتین، مثلا نویسندهی بزرگی چون مارکز، ساراماگو بیش از اینکه بزرگ باشد نویسندهای تند و تیز است. بدان معنا که بهرهگیری از فاکتوری بنیادی چون رئالیسم جادویی در آثار ساراماگو، اگرچه به قدرت پردازش جزییات در آثار مارکز نیست، اما کارکردی تر و روشنفکرانه تر است. با این نگاه شخص ساراماگو حضور مستقیم رئالیسم جادویی، و شباهت آثارش را با آثار دیگر نویسندگان آمریکای لاتین نفی کرده و مدعی است که برای دستیابی به رئالیسم جادویی نیازی به پرورش در محیط سرزمینهایی با چنین بافت فرهنگی نیست؛ بلکه هر سرزمینی و با هر فرهنگی میتواند به رئالیسم جادویی خاص خود دست یابد. کوری تکفیر غرایز انسانی و ستایش تمدن است. تمدن نه به مثابهی پیشرفت ثانیه مدار تکنولوژی، که به معنای دور شدن از غرایز یا توانایی در کنترل و هدایت آنها. و ساراماگو در کوری میگوید که انسان بیش از آنکه توانا در کنترل غرایز خویش باشد، بازیچهی این غرایز است. نمود های نشانه شناسیک غرایز انسان در کوری نه تنها بسیارند بلکه محور بازیهای روایی آن محسوب میشوند. ترس به عنوان یکی از محوری ترین غرایر انسان، اگرچه در رمان کوری، مثل گرسنگی، و شهوت، به طور مشخص مورد اشاره قرار نمیگیرد، اما قطعا" در پس پرده، بار سنگینی از نگاه نویسنده را بر دوش دارد. ترس عمومی از کوری، ترس از کوری از سوی سربازان، ترس از گرسنگی از سوی کورها، ترس از قدرت از سوی کورهایی که مورد ستم کورهای بزهکار اند، ترس از مرگ در فقرهی آتش سوزی، ترس مرد دزد از قانقاریا، ترس زن دکتر از شناخته شدن، و... . ساراماگو نویسندهای اصولگرا است. او در رمان جنجالی دیگرش «انجیل به روایت مسیح»، که به اعتراض کاتولیکهای پرتغال به تبعید خودخواستهاش به جزایر قناری انجامید نیز، از دریچهای اصولگرایانه، اعتقادات خود را بر منطق روایتی کلی، و بر مبنای یک محور ویژه آفرید. لزومی به تاکید بر این نکته نیست که ساراماگو اگرچه نویسندهای تکنیکی نیست، و اساس نوشتار او به به همان محور ویژه در پیرنگ برمیگردد، اما نویسندهای است، که در تشخیص موقعیت نوشتار و انتخاب محور اصلی بسیار هوشمندانه عمل میکند. انتخاب موضوعی چون کوری عمومی چنان نو و چالش برانگیز است، که که حتی اگر نویسنده قدرت چندانی هم در پردازش درونی و بافتاری متن به خرج ندهد، یا حد اقل در مواردی برای منتقدین جای ایراد باقی بگذارد، باز هم سوژه به قدری تکان دهنده و منحصر به فرد است، که ایرادات وارده را سرپوش میگذارد. فیلم کوری را به لحاظ سوژه میتوان با فیلم «بنجامین باتم» مقایسه کرد که با وجود موارد قاب |