|
«تصور کن تو میتونی، بشی تعبیر این رویا » اطلاعیه جنبش «سابق» زنان به مناسبت سالروز 22 خرداد ما در جنبش «سابق» زنان پس از برگزاری آن تجمع کذا و کذا در میدان مانتو فروشان هفت تیر، و دستوپا زدن میان یک مشت مانتو از ریختافتاده و درٍپیتی، و روانه شدن هفتاد تشنهلب به تفرجگاه اوین درکه ـ به جهت آبخنک خوردن ـ و البته، نوشجان فرمودن باتوم (از جنس برقی، و از جنم غیر برقی)، تناول لگد و مشت و توسری بر روسری، کشیده خوردن ـ شدن ـ رو آسفالت داغ، اسپری انرژیزا و بامزهی فلفل (و پارهای سرویسهای دیگر که گفتناش از خود تعریف کردن بهحساب میآد ـ خوبیت نداره آدم از خودش تعریف...)؛ بعد هم که ظاهرا پروپیمان و سیراب گشته بودیم باز پروگری کردیم و این کمپاین یک میلیون امضا و چه و چه... خلاصه این سوسولبازیها را انجام دادیم چون شاید خیالات برمان داشته بود که سمبهشان کمزور است ولی کور خوانده بودیم: نهجانم، خیلی هم پر زور است؛ آخه از شما چهپنهان وقتی روی مبل نشستیم و با انگشتهای ظریف و ناخنهای لاکزده، چرتکه انداختیم متوجه شدیم که سرجمع: یکصدو چهل و هشت نفر آبخنک خورده رو دستمان باد کرده در این دو سال. این شد که پس از «تعامل» کشدار و نفسگیر و خیلی «آموزنده» با برادران زحمتکشمان در وزارت فخیمه، به این نتیجه رسیدیم که مسالمت آمیزترین و کمدردسرترین روش برای خورد و خوراک «برابر» میان ما زنان با آقاهامون، روش «انقلاب» است. در واقع ما پس از رفت و آمدهای روزانه به دادگاه «انقلاب»، به حقیقت «مخملی» و روش «تیتیش مامانی» مان پی بردیم یعنی متوجه شدیم چطور با امضاء جمع کردن برای تغییر قوانین تبعیض آمیز به راحتی از انسانیت خارج شده بودیم و بهقول آن خطیب حاذق به ورطه «هرزگی» سقوط فرموده بودیم و از آن جایی که با «اصالت انقلاب» در «دادگاه انقلاب» با شدت و حدت بسیار آشنا گشته بودیم، خب تصمیم گرفتیم که به جای امضاء جمع کردن که عملی «شنیع» ، «خشونت آمیز» و کاملن «برانداز» است، به اصل حقیقی خویش رجوع کنیم و «بازگشت به خویشتن خویش» را از طریق آموزههای شریعتی تجربه کنیم. و کردیم: « هرکسی یا ناکسی، کو دور ماند از ـ اصل ـ خویش / ..... » ما طی دو سال، تحت تعلیمات برادران و از طریق «تعاملات تلفنی، حضوری، و کمی تا قسمتی ایمیلی» کاملا تفهیم شدیم که یک «انقلاب جدید» کردن راحتتر و مسالمتآمیزتر است. از این رو در منوی «انقلابات» جهان جستجو کردیم (با جستجوگر گوگل) و با تشویقهای ممرضای «نیک فر» زمانه، (به جهت فلسفیدن) سرانجام تفهیم اتهام شدیم یعنی به این نتیجه رسیدیم که از میان انواع انقلابات رنگی، مخملی، هدایت، سفارشی و... فقط و فقط «انقلاب جنسی» بهترین روش برای حل مشکلات ما زنان ایرانی است. با همین هدف وقتی به قانون رجوع کردیم در کمال ناباوری دیدیم برادران قانونگذارمان، مجراهای قانونی، «انقلاب جنسی» را برایمان فراهم ساختهاند و ما غافل از این همه قوانین مترقی، ـ که الحق حاصل خونجگر خوردن برادران برای تامین آسایش ما زنان بیآبچشم است ـ متاسفانه تاکنون با القائات دارو دسته آقایان نئوکان بهخصوص خود جورج بدجنس (دبلیو) که گولمان زده بودند، از مسیر «انقلاب» خارج زده بودیم... خب زنیم دیگر، احساساتی، میش |