زنان مسلح کرد در جبهه جنگ علیه داعش و آزمونی تاریخی!

عصمت صوفیه - 4 مهر 1393

مدرسه فمینیستی: در هفته های اخیر همزمان با شدت گرفتن حمله های گروه اسلامی داعش به کوردهای شنگال و کوبانی و رسانه ای شدن چهره زنان مسلح کرد که برای دفاع از خود و مردم بی دفاع، اسلحه به دست گرفته اند بحثهایی در میان فمینیست های ایرانی و کرد در نقد،[1] محکوم کردن و یا دفاع از این زنان مسلح در فضای مجازی درگرفته است. در ادامه این بحثها و استدلالهای مطرح شده از طرف دو گروه منتقد یا مدافع زنان مسلح و یا نظامی کردن زنان، در این مقاله سعی میکنم ضمن بررسی شواهد تاریخی شرکت فعال، مستقیم و یا غیر مستقیم زنان در جنگ به بررسی نظریه های جنگ و زنانگی بپردازم. از طرف دیگر به نگرانیهای بعضی فمینیست ها از نظامی گری زنان، استفاده ابزاری از آنها، مصادره به مطلوب کردن فعالیت هایشان به نفع سیستم ها و ایدئولوژیهای مردسالارانه یا ناسیونالیستی و نیز انتقاد به موقعیت دشوار زنان پس از جنگ و عدم تغییر اساسی در وضعیت زنان بعد از پایان جنگ اشاره ای دارم. در پایان استدلالهایم در ضرورت دفاع و حمایت فمینیست ها از نظامی گری مشروط زنان ارائه میدهم. این مقاله میتواند مقدمه ای باشد برای بحث پیرامون این سوال که آیا میتوان هر نوع نظامی گری و مسلح بودن زنان را بدون در نظر گرفتن شرایط خاص منطقه ای، سیاسی، تاریخی و اجتماعی محکوم کرد ؟ اصولا راه حل عملی فمینیست های مخالف جنگ برای زنان متعلق به ملیت های بدون دولت و یا منتسب به گروههای اقلیتی که تحت کنترل و ستم مضاعف اکثریت قرار دارند چیست؟ آیا صلح طلب بودن به معنای ضد جنگ بودن صرف است یا به معنی خلاقیت و ابداع برای رسیدن به صلح و آزادی و رهایی؟

تاریخ حضور زنان در جنگها و انقلابها

هنگام تجزیه و تحلیل یا بررسی نقش جنسیت در جنگ، اولین اسطوره ای که با آن روبرو میشویم افسانه غیبت زنان از میدان جنگ و صحنه های انقلابی و مبارزاتی است. این غیبت زنان را اغلب به طبیعت ذاتی زنان و مردان نسبت داده اند. بسیار ساده انگارانه خواهد بود اگر فرض کنیم که طبیعت ذاتی مردان و زنان، اولی را در عرصه های عمومی و میدانهای مبارزه و دومی را در عرصه های خصوصی و صلح طلبانه قرار داده است. این ادعا که اولی ذاتاَ خشن و رزمجو است و دیگری ملایم و صلح جو، اولی گوهر وجودی اش در پیوند با جنگ، انقلاب و شورش گره خورده و دومی با صلح، گزاره ای غیر علمی و بدون پشتوانه تاریخی است.

علاوه بر استدلالهای فمینیستی که مغایر با این مفروضات است، شواهد تاریخی، علمی و روانشناسی صحت نظریه های مبتنی بر ذات گرایی جنسیتی و جنگ وخشونت را به تمامی زیر سوال می برد. این ادعا که طبیعت زنانه نرم و مغایر با خشونت است با شواهد تاریخی حضور زنان در جنگها، و خشونت اعمال شده از سوی آنها در زمان به دست گرفتن قدرت مغایر است. احتیاجی به کنکاش در عمق تاریخ نیست تا به نمونه هایی که دال بر این ادعاست برسیم. اخبار حضور زنان آمریکایی به شکل سربازانی خشن و گاهی به عنوان شکنجه گرانی عاری از هویت انسانی در زندانهایی چون ابو غریب میتواند نمونه ای از این دست باشد. از طرف دیگر تحقیقات اجتماعی نشان میدهند که مردها در اغلب موارد نه به انتخاب و میل ذاتی خود بلکه به دلیل دستور از طرف قدرت مافوق یا کنترل و نظارت حکوت یا رئیس قبیله مجبور به شرکت در جنگ و میدان نبرد شده اند.

به علاوه زنان در دوره های مختلف تاریخ